شبح اپرا
ردیف | نام فیلم | زمان فیلم | کارگردان | کشور سازنده | نمره IMDB | نمره ClassiFilms |
---|---|---|---|---|---|---|
1 | Phantom of the Paradise 1974 | 92 | Brian De Palma | آمریکا | 7.4 | 6.2 |
2 | The Phantom of the Opera 2004 | 143 | Joel Schumacher | انگلستان، آمریکا | 7.3 | 7.6 |
3 | The Phantom of the Opera at the Royal Albert Hall 2011 | 137 | Nick Morris, Laurence Connor | انگلستان | 8.9 | 8.6 |
4 | Love Never Dies 2012 | 121 | Brett Sullivan, Simon Phillips | انگلستان | 7.0 | 6.4 |
5 | Phantom of the Opera 1943 | 92 | Arthur Lubin | آمریکا | 6.5 | 8.0 |
6 | Song at Midnight 1937 | 113 | Weibang Ma-Xu | چین | 6.5 | 7.2 |
7 | The Phantom of the Opera 1925 | 93 | Rupert Julian | آمریکا | 7.7 | 7.9 |
8 | The Phantom of the Opera 1989 | 93 | Dwight H. Little | امریکا | 5.5 | 6.3 |
مقاله پرونده
شبح اپرا : در فرایند تغییر و تحول
آشنایی با نویسنده و اثر
رمان شبح اپرا (Phantom of the Opera) نوشته ادیب و حقوقدان فرانسوی، گاستون لورو (1868-1927) از جمله آثار به یاد ماندنی و تاثیرگذار تاریخ ادبیات جهان است. لوروکه در ابتدا به عنوان خبرنگار جنایی فعالیت می کرد، این داستان را در سال 1910 و بر اساس اسنادی درباره اتفاقات رخ داده در اپرای پاریس (تئاتر گارنیه) نوشت. به گواهی تاریخ، این داستان مبتنی بر مدارک و شواهدی نگاشته شده که حاکی از اتفاقات عجیبی در ساختمان اپرای پاریس و مرگ مرموز تعدادی از تماشاچیان و کارمندان اپرا است (مانند سقوط لوستر هفت تُنی سالن اپرا و مرگ یک نفر)، اما نمی توان از نقش تخیلات نویسنده در ساخت و پرداخت آن چشم پوشی کرد. این رمان تا چندین سال با استقبال چندان مناسبی روبرو نشد. اما پس از مدتی لورو شاهد ساخته شدن اولین فیلم سینمایی اقتباسی از رمان معروفش بود. در ادامه، ساخته شدن مجموعه فیلم ها و داستان های الهام گرفته از این رمان[1] باعث شهرت آن شد و مخاطبان را با ارزش واقعی این اثر آشنا کرد. می توان گفت نقش لورو در ادبیات جنایی فرانسه همچون ادگار آلن پو در آمریکا و آرتور کانن دویل (خالق شرلوک هولمز) در بریتانیا است.
رمان شبح اپرا مشتمل بر درون مایه های ارزشمندی است که هر کدام محل بحث و تامل است. در جایگاه نخست شخصیت شبح اپرا با نام اصلی اریک قرار دارد. او انسانی هنرمند (موسیقی دان و معمار) است که توسط جامعه طرد شده است. جامعه ای که به خاطر زخمی بودن صورت اریک او را از خود طرد می کند، استعدادها و هنرهای او را نیز ناد
یده می گیرد و از او شبحی ترسناک و انسان گریز می سازد. این جامعه او را در هیچ جا به شکلی که هست نمی پذیرد و حتی در انتهای داستان او را به آتش می کشد. نگاه منفی لورو نسبت به جامعه تا حد زیادی مبتنی بر واقعیت دردناکی است که در توده مردم نهفته است. تصمیم های احساسی و هیجانی مردم که اغلب مبتنی بر مشاهدات سطحی، تخیلات و پیش فرض های غیرواقعی آنها است، همواره انسان ها و موقعیت های بسیاری را نابود کرده است.
نمادها و سمبل ها؛ المان های تاثیرگذار
یکی دیگر از جنبه های قابل تامل داستان شبح اپرا، توجه ویژه نویسنده به نمادها و سمبل ها است. به عنوان مثال کریستین که خواننده ای سوئدی است، تحت تاثیر شرایط زندگی به فرانسه سفر می کند. در آن زمان فرانسه محل تجمع هنرمندان و متفکران و به نوعی نماد و ویترین هنرهای اروپا است. کریستین از جهانی آرام و بی دغدغه به این جمع شلوغ وارد می شود و به بهانه هنرآموزی درگیر داستان های عاشقانه، رمزآلود و ترسناک می شود. لورو از این درون مایه برای نشان دادن دشواری تصمیم بین عشق و هنر استفاده می کند. در واقع کریستین باید بین عشق کودکی اش از یک سو و استاد و الگوی حرفه اش از سوی دیگر تصمیم بگیرد. از سوی دیگر شبح به نوعی به عنوان خداوندگار و مالک سالن اپرا ترسیم شده است. او بر تمام افراد و اتفاقات سالن تسلط دارد و حتی بر اشیا و دیوارها و آینه ها حکمرانی می کند. ورود مدیران جدید به نوعی آغاز هرج و مرج در منطقه تسلط او و سقوط فرمانروایی اش است. عشق اصلی شبح (کریستین) از او ستانده شده و به رائول اعطا می شود.
همچنین المان های دیگری از جمله خون و رنگ قرمز، آداب و عقاید مسیحی و تضاد آب و آتش از دیگر سمبل های به کار رفته در داستان (Phantom of the Opera) هستند. علاوه بر موارد ذکر شده، نکات و مفاهیم قابل تامل دیگری در داستان وجود دارد که در جای خود قابل بحث و بررسی هستند. ما در ادامه تنها به مواردی از این نکات اشاره می کنیم که با فیلم های اقتباسی اشتراکاتی دارند.
همان طور که گفته شد داستان شبح اپرا (Phantom of the Opera) بارها مورد الهام نویسندگان و کارگردانان واقع شده است. داستان ها و فیلم های اقتباس شده از شبح اپرا در امور جزئی و کلی بسیاری با یکدیگر تفاوت دارند. با این وجود مولفه های مهمی در داستان اصلی وجود دارد که به نوعی داستان های دیگر را به آن مرتبط می سازد. از جمله این مولفه ها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
✓ اپرا و استعدادهای موسیقی (به عنوان میزانسن و تم اصلی این داستان)
✓ میمون سنج زن با لباس خواب پارسی (که در داستان اصلی لورو یادگار شبح از سفرش به مازندران است)
✓ بالکن شماره 5 (جایگاه اختصاص شبح)
✓ سقوط لوستر بر روی سر تماشاچیان اپرا (که گویا در واقعیت نیز این اتفاق افتاده و یک زن در اثر این حادثه جان داده است)
✓ فرشته موسیقی (که داستانش توسط پدر کریستین طرح شده بود و کریستین مصداق این داستان را در شبح اپرا می یابد)
✓ اتاق کریستین (که از طریق آینه به دالان های شبح دسترسی دارد و عملا کلاس درس کریستین است)
✓ زخمی بودن چهره شبح (احتمالا حاصل مشکلی مادرزاد در چهره شبح است، ولی در برخی داستان ها اسید پاشیده شده است)
✓ ماسک شبح (پوشاننده بخش زخمی صورت شبح)
✓ زیرزمین سالن اپرا (محل مخوفی که گویا شبح اپرا خودش طراحی کرده و در آن زندگی می کند)
نقش پررنگی که تونل های پیچ در پیچ و مخوف سالن اپرا در داستان بازی می کند، احتمالا الهام گرفته از تونل های طولانی و ترسناکی است که زیر شهر پاریس وجود دارند. این تونل ها در اواخر قرن هجدهم در جنوب پاریس (زیر دروازه جهنم[2]) کشف شدند. استخوان های کشف شده در مقبره های موجود در این تونل ها دست مایه ترس و وحشت را برای مردم فراهم کرد. در اواخر قرن نوزدهم یعنی دقیقا زمانی که گاستون لورو در حال نگارش این داستان بود، این تونل ها برای اولین بار برای بازدید عموم افتتاح شدند[3]. در مجموع می توان گفت تونل های چند صد کیلومتری پاریس با طراحی و معماری شگفت انگیزش که شاید ساخت آنها چند صد سال به طول انجامیده، شهر دیگری را زیر پاریس بنا کرده است. به نظر می رسد این امر یکی از مولفه های تاثیرگذار در نگارش داستان شبح اپرا بوده است.
نسخه های سینمایی
فیلم های بسیاری در طول تاریخ سینما از داستان شبح اپرا الهام گرفته اند. با وجود تفاوت های کم و زیاد این فیلم ها با داستان اصلی، محتوای اصلی داستان الزاماتی را برای این فیلم های اقتباسی فراهم آورده است. به عنوان مثال فیلمنامه های مبتنی بر این داستان غالبا در ژانرهای موزیکال، عاشقانه، درام و ترسناک تعریف شده اند. محتوای عشقی به خاطر رابطه کریستین دائه خواننده جوان اپرای فرانسه و شبح اپرا، محتوای ترسناک به خاطر حضور شبح اپرا و شکل موزیکال به خاطر محیط و شکل داستان که در اپرا شکل می گیرد ایجاد می شوند. از سوی دیگر، درون مایه ترسناک و مخوف شخصیت شبح، امکان اجرای تعلیق در داستان یا بازی با نور و سایه را برای کارگردانان فراهم آورده است. مثلا در اغلب فیلم ها، اولین دقایق فیلم با ابهام در وجود شبح تعلیق می گیرد و ترس از او در طول فیلم ادامه دارد تا وقتی که چهره زخمی او نمایان می شود. همچنین دالان های زیرزمین سالن اپرا و حرکت های مخفیانه شبح امکان هنرنمایی را به نورپردازان داده است. از سوی دیگر چند زمانه بودن داستان، به کارگردانان و نویسندگان این فرصت را می دهد تا از تکنیک های سینمایی برای نمایش دو زمان مختلف بهره برند.
با این وجود، فیلم هایی که از روی این رمان ساخته شده اند هیچ یک به شکل کامل به محتوای داستان (Phantom of the Opera) وفادار نبوده اند. در بعضی از فیلم ها شخصیت شبح جنبه های ماورایی و شیطانی به خود می گیرد و در برخی دیگر جنبه های کاملا انسانی و زمینی بر او مسلط می شود. در بعضی نسخه ها شبح بسیار ظالم و غیرقابل ترحم است و در برخی دیگر موجودی قابل ترحم که در کودکی توسط جامعه طرد و نفی شده است. در خصوص دلیل زشتی و زخمی بودن چهره شبح نیز کارگردانان و نویسندگان دلایل مختلفی را ارائه کرده اند: برخی اصلا به دلیل این مساله اشاره نمی کنند و برخی دیگر کودکی شبح را نیز به تصویر می کشند. از سوی دیگر جایگاه شخصیت های فرعی داستان همچون کارلوتا (خواننده اصلی اپرا)، رائول (عاشق قدیمی کریستین)، مدیران اپرا، مگ (دوست کریستین) و مادر مگ به فراخور شرایط داستان حذف، کم رنگ و یا پررنگ شده است. به عنوان مثال نقش مدیران سالن اپرا در داستان لورو بسیار گسترده است و شک و تردید آنها در قبال وجود شبح شرح داده شده است، حال آنکه این موضوع تنها بر برخی از فیلم ها اشاره شده است. یا مثلا در برخی فیلم ها شخصیت های اضافی به داستان اضافه شده اند. علاوه بر حذف و اضافه شخصیت ها در فیلم های اقتباسی (که البته مقتضای اقتباسی بودن آنها است)، محتوا نیز گاهی دستخوش تغییر شده است. داستان پدر کریستین درباره فرشته موسیقی و استفاده شبح از این ماجرا در بسیاری از فیلم ها حذف شده است.
شاید بتوان گفت وفادارترین فیلم به اصل داستان (Phantom of the Opera)، نسخه ساخته شده توسط جوئل شوماخر در سال 2004 است که با فیلمنامه ای از اندرو لوید وبر[4] یکی از آثار زیبای سینما را پدید آورده است. وبر پیش از ساخته شدن این فیلم و پس از آن نیز برای سال های متمادی تئاتر موزیکال «شبح اپرا» را در سالن تئاتر لندن به اجرا در می آورد. در واقع باید گفت مجموعه تئاترهای شبح اپرا در لندن که برای بیش از سی سال بدون وقفه به اجرا در آمده است، زندگی وبر را با این داستان گره زده است. شاید بتوان گفت امروز متخصص ترین شخصی که بر روی این داستان فعالیت می کند وبر است. مجموعه نمایش های تئاتر لندن تاکنون چندین خواننده مرد و زن اپرا) را به دنیای هنر معرفی کرده است (از جمله رامین کریملو، بازیگر و خواننده ایرانی-کانادایی). در سال 2011 یکی از باشکوه ترین این نمایش ها به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد اجرای آن، با کیفیت بسیاری بالایی فیلمبرداری شد و به عنوان فیلم وارد بازار شد. در ادامه موفقیت فروش این فیلم، آقای وبر را بر آن داشت تا ادامه داستان را به کمک دوستانش نوشته و در یک اجرای تئاتری دیگر آن را ضبط کند. این بار آقای وبر با موفقیت چندانی روبرو نشد و داستان مدرن شده او نتوانست ذائقه بینندگان را جذب کند.
مجموعه فیلم ها
1925: به جز فیلمی که در سال 1916 و در کشور فرانسه تولید شده و نسخه آن متاسفانه از بین رفته است، این فیلم اولین اقتباس سینمایی از داستان شبح اپرا (Phantom of the Opera) است. این فیلم تا حدود زیادی به داستان اصلی وفادار است، با این وجود شخصیت پلیس و ماجراجویی هایی او (مانند غرق شدن و یا سوختن) جنبه مهمی است که توسط کارگردان به داستان اضافه شده است.
1937: این فیلم چینی اولین نمونه از ژانر وحشت در سینمای چین است. کیفیت پایین ساخت فیلم از جمله نقاط ضعف آن است. با این وجود تفاوت های بسیار زیادی بین داستان اصلی و این فیلم وجود دارد که بیش از همه در اختلاف نام این فیلم با داستان اصلی (Phantom of the Opera) نمایان است (نام این نسخه آواز نیمه شب یا Song at Midnightاست). همچنین شخصیت کریستین وجود ندارد و معادل آن خواننده ای مرد است که مورد توجه شبح قرار می گیرد و حلقه واسط بین او و معشوقه قدیمی اش می شود.
1943: این نمونه از جمله آثار فاخری است که با اقتباس از داستان شبح اپرا (Phantom of the Opera) ساخته شده است. با این وجود همچنان وفاداری چندانی نسبت به داستان اصلی وجود ندارد. در این فیلم محوریت شبح به عنوان حامی کریستین و انسانی دلسوز ولی کهنسال بیشتر است. لذا شبح تفاوت بسیاری با داستان اصلی دارد. به علاوه دیگر این رائول نیست که معشوق کریستین است. همتای او در اپرا نیز در کنار رائول عاشق کریستین است. لذا سه مرد عاشق داریم.
1974: هرچند ایده اصلی این فیلم یعنی وجود یک نابغه موسیقی، صورت زخمی و حمایت از یک خواننده جوان وجود دارد، با این وجود این فیلم کمتر وامدار داستان شبح اپرا است و نامش نیز شبح بهشت است. علاوه بر این اولا اپرا تبدیل به موسیقی مدرن قرن بیستمی شده و دوما شیطانی به نام سوان وجود دارد که داستان را ماورایی می کند. این فیلم ضعیف در بهترین حالت با الهام از داستان شبح اپرا (و نه اقتباسی از آن) ساخته شده است.
1989: شکل جدید داستان شبح اپرا (Phantom of the Opera) در این فیلم با محوریت اپرای شهر لندن (و نه پاریس) به تصویر کشیده شد. این فیلم نیز کمتر به داستان گاستون وفادار است. مولفه های ماورایی اضافه شده به داستان (شبح نفس خود را به شیطان فروخته)و جلوه های ویژه و گریم چشمگیر صورت شبح از جمله نکات جالب توجه این فیلم است. همچنین کریستین دانشجویی است که از آمریکای قرن بیستم به لندن قرن نوزدهم باز می گردد و پس از اتمام داستان مجددا به دوره معاصر می آید. بازی با زمان احتمالا نشانگر بی زمانی این نبرد است.
2004: شاید بتوان گفت جدی ترین فیلم ساخته شده از روی داستان شبح اپرا در قرن بیست و یکم این فیلم است. موسیقی زیبا، بازیگران قدرتمند و ساخت هنرمندانه عوامل فیلم، جوایز بسیاری را برای این فیلم به ارمغان آورده است. از لحاظ داستانی این فیلم نزدیکترین و وفادارترین نمونه سینما به داستان اصلی است که با کمترین اختلاف داستان لورو را به نمایش می گذارد.
2011: این نمونه فیلمبرداری باشکوهی از اجرای داستان شبح اپرا در تئاتر لندن است. در انتهای فیلم 25امین سالگرد نمایش این داستان با تقدیر و تشکر از عوامل فعلی و گذشته تئاتر جشن گرفته می شود. تئاتر موزیکال و زیبایی که با بازی رامین کریملو در نقش شبح و موسیقی قدرتمند اندرو لیوید وبر توجه مخاطبان را به خود جلب می کند. دکور زیبا، وسعت صدای بازیگران و شکوه موسیقی به علاوه تقدیر از بازیگران قدیمی این نمایش (از جمله سارا برایتون سوپرانوی قدرتمند دهه 90) از جمله نکات این اثر است.
2012: وبر که موفقیت فیلم 2011 را مشاهده کرد، در این فیلم قصد داشت ادامه داستان اصلی شبح اپرا (Phantom of the Opera) را این بار در تئاتر ملبورن به روی پرده برده و از آن فیلمبرداری کند. حاصل کار تئاتر موزیکال باشکوهی شد که گرچه داستانش به قدرت داستان اصلی و شکوهش به عظمت فیلم 2011 نبود اما در جای خود توجه مخاطبان را به خود جلب کرد.
[1] در این طرح به بررسی مجموعه فیلم ها (Phantom of the Opera) پرداخته شده است اما نمی توان از داستان هایی که با الهام از این رمان نوشته شده اند صرف نظر کرد. یکی از مهمترین این داستان ها اثری با نام «شبح» نوشته خانم سوزان کی (Susan Kay) است. این داستان بلند که در سال 1990 نوشته شده است اختصاصا به زندگی شخصیت شبح می پردازد.
[2]Gate of Hell
[3]قبرستان زیرشهر پاریس با 6 میلیون جسد احتمالا بزرگترین قبرستان جهان است. قبرستان وادی السلام نجف از لحاظ وسعت بزرگترین قبرستان است که 5 میلیون جسد را در خود جای داده است.
[4]Andrew Lloyd Webber