Ruby Sparks 2012
کارگردان | Jonathan Dayton, Valerie Faris |
---|---|
نویسنده | Zoe Kazan |
زمان | 104 |
کشور | آمریکا |
ژانر | کمدی، درام، فانتزی |
خلاصه فیلم
کالوین نویسنده جوانی است که در ارتباط با جنس مخالف مشکل دارد. روانشناس به او پیشنهاد می کند درباره یک دختر خیالی متنی بنویسد. کالوین در ذهن خود شخصیتی خیالی را خلق می کند و عاشقش می شود. اما یک روز صبح شخصیت خیالی کالوین جان گرفته و در خانه او ظاهر می شود. کالوین در ارتباط با این دختر رویایی مشکلات فراوانی دارد و هر بار برای رفع مشکل شخصیت داستانش را تغییر می دهد. اما در نهایت متوجه می شود که عشق واقعی باید یک انسان آزاد باشد و او نمی تواند همه چیز را به طرف مقابلش تحمیل کند.
لیست بازیگران
نام | شخصیت |
---|---|
Paul Dano | Calvin Weir-Fields |
Zoe Kazan | Ruby Sparks |
Chris Messina | Harry |
Annette Bening | Gertrude |
Antonio Banderas | Mort |
Aasif Mandvi | Cyrus Modi |
Steve Coogan | Langdon Tharp |
Toni Trucks | Susie |
Deborah Ann Woll | Lila |
Elliott Gould | Dr. Rosenthal |
گالری تصاویر و ویدئو
تصاویر
ویدئو ها
نقد فیلم روبی اسپارکس
وقتی به خلق یک موجود جدید یا شخصیت تازه فکر می کنیم، یکی از جذابیت های آن قابلیت تغییر دادن یا حذف کردن آن است. خالق یک شخصیت میتواند، او را ضعیف یا قوی، مرد یا زن و کلا زنده یا مرده کند. ایده جذاب فیلم «روبی اسپارکس» (Ruby Sparks) همین است. جاناتان دیتن (Jonathan Dayton)و والری فریس (Valerie Faris) کارگردانان این فیلم سابقه مشترک بسیاری با یکدیگر دارند که به ازدواج آنها حدود چهل سال پیش باز می گردد. آنها کار خود را با ساخت ویدئوهای تبلیغاتی و کلیپ های موزیکال شروع کردند. اما احتمالا مهمترین فیلم مشترک آنها خانوم سانشاین کوچولو است. نکته جالب دیگر در مورد فیلم «روبی اسپارک» این است که زوئی کازان بازیگر شخصیت روبی اسپارک نویسنده فیلم نیز هست. همچنین پل دانو (شخصیت کالوین) در فیلم خانوم میس سانشاین کوچولو نیز ایفای نقش کرده است و جالب تر اینکه دانو و کازال بیش از ده سال است که زندگی مشترک دارند. مه این موارد نشان می دهد که تیم دست اندر کار فیلم با یکدیگر آشنا هستند و باید انتظار هماهنگی بالایی از آنها داشت.
گاهی اوقات مرز بین یک داستان عامه پسند که بر اساس جاذبه جنسی رانده میشود و یک داستان جدی که پیامی جدی را منتقل میکند بسیار باریک است. فیلم «روبی اسپارکس» (Ruby Sparks) بر روی این مرز حرکت میکند. در واقع نیمه اول فیلم، فانتزی یک مرد در ارتباط با دختری ایده آل است، اما در نیمه دوم پیام جدی فیلم (تنها پیام فیلم) به بیننده ارسال میشود. (راجر ابرت نیز در اینکه فیلمی پیامی داشته باشد تردید دارد). این پیام احتمالا این است که انسانها با آزاد بودن معنی پیدا میکنند و در روابط عاشقانه نباید سعی کرد طرف مقابل را تغییر دهیم. پیام فیلم بسیار جدی است و ما فرض میکنیم فیلم «روبی اسپارک» از دام یک فیلم عامه پسند گریخته است. با این وجود روایت داستان گرفتار نوعی تکرار می شود و از جایی به بعد حرف جدی برای گفتن ندارد. اگر فرض کنیم پیام فیلم همان است که بالاتر گفتیم، یک بار در رابطه کالوین و برادرش دیده میشود؛ یک بار در عقده گشایی کالوین در بازی با شخصیت روبی دیده می شود؛ و بار دیگر در انتهای فیلم بیان میشود. ما انکار نمی کنیم که ایده ملاقات نویسنده با شخصیت داستانش بسیار جذاب است، اما متاسفانه این فیلم نمی تواند ایده اش را گسترش دهد. احتمالا یک فیلم خوب جنبه های مختلف این اتفاق جذاب و ناب را به تصویر میکشید. (مثلا اینکه تغییر شخصیت چه خوبی های می توانست داشته باشد، اینکه آیا کالوین نمی تواند برادر و دوستانش را نیز کنترل کند؟ آیا می تواند خودش و جهان را نیز از زاویه قلمش بسازد؟ و هزاران سوال دیگر.) کوین کار منتقد سینما این فیلم را با آثار وودی آلن مقایسه میکند و معتقد است افسون وودی آلن در اینجا وجود ندارد.
بازیگران فیلم «روبی اسپارکس» (Ruby Sparks) دلنشین و جذاب هستند. اما بیشتر از اینکه شاهد هنرنمایی بازیگران باشیم، جذابیت تصاویر و کشش داستان آنها را دلنشین می کند. زوئی کازان در نقش روبی چهره ای معصوم و جذاب دارد و در برخی سکانس ها بازی گیرایی دارد. اما آنچه در بخش بازیگری نیز دیده نمی شود و مانع از جدی شدن فیلم می شود، نوعی ابداع و برجستگی است. پل دانو در نقش کالوین چهره و بازی کودکانه دارد و فیلم را به سوی فانتزی های کودک و نوجوان می اندازد. نوع دویدن ها، خندیدن ها و تعجب های او بیشتر از اینکه نشانگر نویسنده ای بالغ و عمیق باشد، نشانگر جوانی است که به تازگی از دوره نوجوانی فاصله گرفته است. از سوی دیگر زوئی کازان یک سکانس بسیار حیاتی در فیلم دارد. در سکانسی که کالوین با تغییر داستانش او را به بازی می گیرد، احتمالا نقطه عطف و اوج داستان است. اما هنگامی که این ماجرا تمام می شود، به شدت نیاز به یک حزن عمیق داشتیم. زوئی باید گریه می کرد، یا نگاهی غمناک داشت، یا افسرده می شد. اما او به سرعت از خانه خارج می شود و در همان مدت کوتاه نمی تواند حس خاصی را به ما منتقل کند. به همین خاطر ما بیشتر درگیر کالوین و احساسات او می شویم که در آنجا نیز چیز خاصی نمی بینیم.
داستان «روبی اسپارکس» (Ruby Sparks) سوار بر یک ایده خاص و جذاب است. هنگامی که نویسنده ای با شخصیتش ملاقات می کند، دو لایه از واقعیت با یکدیگر تداخل می کنند. در این داستان لایه نوشتاری وارد لایه زندگی واقعی می شود. اما جالب اینجاست که در همان لایه باقی می ماند. حتی در انتهای فیلم که داستان تقریبا به اتمام رسیده است، کالوین مجددا روبی را می بیند تا نویسنده به ما نشان دهد که واقعا می خواهد لایه نوشتاری در لایه طبیعی نفوذ کند. یکی از مصادیق این نفوذ این است که اگر به مساله ای فکر کنید برایتان رخ می دهد، یکی دیگر از مصادیق این است که کالوین در عالم ذهن و نوشتار خود را آماده ملاقاتی واقعی کرده بود، اما آنچه من دوست دارم آن است که تداخل لایه های واقعیت را به مصادیق فرعی تعبیر نکنیم و واقعا اینگونه بیاندیشیم که لایه های واقعیت و خیال در یکدیگر آمیخته اند. این همان چیزی است که من از فیلم «تلقین» دوست داشتم. پیشنهاد می کنم فیلم روبی اسپارکس را ببینید اما انتظار فیلمی جدی در حد «تلقین» را نداشته باشید.
دیالوگ های ماندگار
- Calvin: I'm not writing about you. I wrote you. I made you up.
- Calvin: [Quoting Salinger] Rare miracle of fiction has again come to pass. A human being has been created out of ink, paper and the imagination.
- Ruby: What's your dog's name?
Calvin: Uh, Scotty. I named him for F. Scott Fitzgerald.
Ruby: Isn't that disrespectful?
Calvin: What?
Ruby: Naming your dog after him? It's a little disrespectful. Think about it.
جوایز
عنوان جایزه | برنده | کاندید |
---|---|---|
جوایز متفرقه | 1 جایزه | 11 نامزدی |