Rogue Trader 1999
کارگردان | James Dearden |
---|---|
نویسنده | James Dearden, Nick Leeson (Story) |
زمان | 101 |
کشور | انگلستان |
ژانر | جنایی، درام |
خلاصه فیلم
نیک جوان جویای نامی است که برای بانک بارینگز کار می کند. نیک به امید ارتقای شغلی به کشور اندونزی و سپس سنگاپور رهسپار می شود تا به عنوان نماینده بانک در بازار بورس آن کشورها سرمایه گذاری کند. بازار با حاشیه امنیت اندکی از سودها و زیان ها در حال فعالیت است که خطای یکی از همکاران نیک دردسرساز می شود. مدیر نیک از او می خواهد تا کارمند خاطی را اخراج کند، اما در عوض نیک حساب مجهولی با نام 88888 افتتاح کرده و زیان ها را در آنجا بدون نام جمع آوری می کند. در ابتدا این تکنیک ساده به کمک نیک می آید و او را تبدیل به امین بانک می کند. نیک با مخفی کردن زیان ها، ظاهرا سودهای کلانی به بانک می رساند، اما هنگامی که این مجموع زیان ها به حدود 700 میلیون دلار می رسد، ناگهان بانک بارینگز ورشکست شده و نیک به جرم اختلاس دستگیر می شود. این اتفاق تغییرات بزرگی در زندگی شخصی او نیز ایجاد می کند.
لیست بازیگران
نام | شخصیت |
---|---|
Ewan McGregor | Nick Leeson |
Anna Friel | Lisa Leeson |
Caroline Langrishe | Ash Lewis |
Nigel Lindsay | Ron Baker |
Lee Ross | Danny Argyropoulos |
Simon Shepherd | Peter Norris |
John Standing | Peter Baring |
Pip Torrens | Simon Jones |
Tom Wu | George Seow |
Yves Beneyton | Pierre Beaumarchais |
گالری تصاویر و ویدئو
تصاویر
ویدئو ها
نقد فیلم معامله گر کلاش
فیلم «معامله گر کلاش» (Rogue Trader) اقتباسی از کتابی با همین نام نوشته نیک لیسن است. لیسن در این کتاب داستان خرابکاری بزرگی را که در برهه ای از زندگی اش مرتکب شده تعریف می کند. او از سوی بانک بارینگز که قدیمی ترین بانک انگلستان بود برای انجام معاملات اقتصادی راهی آسیا می شود. او ضررهای اقتصادی خود را در حسابی با نام 88888 مخفی می کرد و برای جبران آنها ریسکی دو برابر می کرد تا بتواند ضرر قبلی را جبران کند. طبیعی است که سرانجام چنین بازیگوشی اقتصادی ضرری هنگفت و ورشکستگی بانک بارنیگز بود. در واقع با داستانی هیجان انگیز روبرو هستیم که جذابیت و ماجراجویی بالایی دارد. اما این داستان هیجان انگیز با پرداخت سینمایی ضعیفی همراه می شود. ما با کیث فیپس موافقیم که فیلم «معامله گر کلاش» (Rogue Trader) نسبت به اصل داستان جذابیت کمتری دارد. خانم فیپس دلیل این ضعف را در این می داند که فیلم از شکل روایتگری خود خارج شده و بیشتر جنبه گزارشی تصویری به خود گرفته است. یکی از دلایل این اتفاق فاصله زیاد بین خرده روایت ها است. در واقع آنچه بیننده از یک فیلم روایتگر خوب انتظار دارد، داستانی یک دست و روان است که هر بخش با بخش دیگر به شکلی استوار در ارتباط باشد. (فیلم های خاصی این معادله را بر هم می زنند، اما در اینجا با فیلمی عادی روبرو هستیم.) اما کارگردان در ساخت چنین فیلمی ناموفق است. علاوه بر این فیلم «معامله گر کلاش» از سادگی مفرطی رنج می برد. بسیاری از اصطلاحات اقتصادی در این فیلم ساده سازی شده اند و دیالوگ هایی که در عالم واقعی بسیار کوتاه تر و روان تر بین فعالان اقتصادی استفاده می شود، در این فیلم برای همه فهم بودن ساده سازی شده اند. به اذعان کارشناسان اقتصادی و بازار سرمایه حرکات دست بازیگران اصلی و فرعی بسیار مصنوعی و غیرواقعی است. همچنین در طول فیلم «معامله گر کلاش» (Rogue Trader) (و حتی کتاب) سعی شده است تا نیک لیسن فردی احمق نشان داده نشود. در واقع نویسنده و کارگردان سعی می کنند همدلی بیننده را جذب کنند، در حالی که در جهان واقعی کارهای لیسن به وضوح احمقانه بود و شکست او بسیار قابل پیش بینی بود. به عنوان مثال معامله دوبرابر به شکل شرط بندی که لیسن چندین بار انجام داد، از جمله اشتباهات فاحش و بزرگ بازار سرمایه است که شاید به عنوان الفبای اقتصادی به دانشجویان آموزش داده می شود. آیا ساده سازی فیلم اساسا مشکل است؟ خیر. هنر کارگردان آن است که داستان را همه فهم و مورد پذیرش همگان نشان دهد. اما مشکل این فیلم آن است که داستان بیش از حد ساده سازی شده است.
بازیگران فیلم «معامله گر کلاش» (Rogue Trader) در مجموع کارنامه قبولی را دریافت می کنند. ایوان مک گرگور در نقش لیسن به خوبی از عهده شخصیت خود برمی آید. او انرژی بالای لیسن و در عین حال خودخوری ها و عذاب وجدان او را به خوبی بازی می کند. البته شاید گزینه های بهتری برای بازی در شخصیت لیسن وجود داشت، چرا که مک گرگور چهره ای معصوم و تاحدودی ساده لوح دارد؛ در حالی که از داستان چنین برمی آید که نیک لیسن فردی جسور و با اعتماد به نفس بالا بوده است. در بسیاری از صحنه های عاشقانه فیلم شاهد ضعف لیسن هستیم که در مقابل با بازی خوب مک گرگور همراه شده است، اما در سکانس هایی که لیسن در بازار بورس در حال فعالیت شدید اقتصادی است، یا هنگامی که باید حامی همکارانش باشد، جذبه و جدیت یک معامله گر واقعی را در چهره او نمی بینیم.
همانطور که پیشتر گفتیم فیلمنامه «معامله گر کلاش» (Rogue Trader) اقتباسی از زندگی نامه نیک لیسن با همین عنوان است. اما یکی از تفاوت فیلم با زندگی نامه در آن است که در نسخه سینمایی کارگردان و فیلمنامه نویس سعی می کنند احساسات بیننده را نسبت به قهرمان داستان برانگیزند. آنها باید به نوعی احساس هم ذات پنداری، تنفر یا تاسف بینندگان را تحریک کنند. اما در عمل چنین اتفاقی رخ نمی دهد یا به شکلی مبهم رخ می دهد. برخی از منتقدین حتی در اینکه باید به رفتارهای نیک لیسن بخندند یا با او همدلی کنند، تردید دارند. دیالوگ های فیلم در نشان دادن احساسات شخصیت ها مشکل اساسی دارند و بیشتر گزارشی از احساسات آنها است. به عنوان مثال به دیالوگی توجه کنید که نیک پس از یک روز سخت کاری و شکستی بزرگ به آینه دستشویی خیره می شود و فریاد می زند «من 50 میلیون پوند را در یک روز از دست دادم». دیالوگ عمیقی به نظر می رسد، اما در واقع نویسنده ای که موفق نشده چنین مطلبی را در قاب تصویر نمایش دهد مجبور است چنین دیالوگی را در دهان بازیگرش قرار دهد. اجازه دهید نقد خود را با یک نکته جمع بندی کنم: اغلب منتقدین سینما به شکلی بی رحمانه به ضعف های این فیلم حمله کرده اند. به عنوان مثال برین تیلی معتقد است کارگردان «هیچ استعداد بصری ندارد، و در نهایت تمام درام فیلم را با روایتی ضعیف و زمخت از بین می برد»! ما معتقدیم این انتقادات تند و تیز درست و به جا هستند، اما نباید از نقاط مثبت فیلم نیز چشمپوشی کرد. اجازه دهید با اشاره به یک سکانس زیبا این متن را به پایان ببریم: در انتهای فیلم هنگامی که لیسن در فرودگاه توسط پلیس و خبرنگاران محاصره شده است، تصویر ذهنی اش از خبرنگاران با خاطرات معاملاتش در بازار بورس ترکیب می شود و در حرکتی هیستریک در مقابل دوربین خبرنگاران شروع به فریادهایی مشابه فریادهای صحن بازار بورس می کند. این سکانس زیبا به خوبی نشانگر جاه طلبی و اعتماد به نفس بالای نیک لیسن است.
دیالوگ های ماندگار
- Nick Leeson: And it's not full of pompous ex-colonials thinking they were born to rule the world. That's what l love about Asia.
- Nick Leeson: I, Nicholas Leeson, have lost 50 million quid... IN ONE DAY!
- Nick Leeson: Did you say we stop at Abu Dhabi?
Lisa Leeson: Yeah.
Nick Leeson: That's where they cut your hands off.
Lisa: Oh, don't be ridiculous! They just stone you.
جوایز
عنوان جایزه | برنده | کاندید |
---|---|---|