کارگاه صدرنگ
رقص در غبار 1381 اصغر فرهادی قابلیت پخش عمومی : بله

رقص در غبار 1381

کارگردان Asghar Farhadi
نویسنده اصغر فرهادی، محمدرضا فاضلی، علیرضا بذرافشان
زمان 100
کشور ایران
ژانر درام

10 / 7.0

امتیاز
imdb

10 / 6.3

امتیاز
ما

خلاصه فیلم

نظر پسر جوانی است که به اصرار پدر و مادر و دوستانش مجبور به طلاق دادن ریحانه می شود، چرا که مادر ریحانه زن فاسدی است و همه این را می دانند. نظر که ریحانه را همچنان دوست دارد، سعی در پرداخت مهریه دارد. او به صورت اتفاقی همراه پیرمردی مارگیر می شود و به بیابان می رود. پیرمرد مرموز و کم حرف ابتدا با نظر صحبت نمی کند؛ ولی هنگامی که نظر در تلاش برای گرفتن مار گزیده می شود، با او صحبت می کند و می گوید مردی را که به زنش نظر داشته کشته و از زندان فرار کرده است. زن پیرمرد نیز او را پس از حبس رها کرده است. پیرمرد نظر را به بیمارستان می رساند و هزینه درمان را تامین می کند، اما نظر پول ها را برای پرداخت مهریه برداشته و فرار می کند. پیرمرد نیز پس از این اتفاق ماشین و کار خود را رها می کند و ناپدید می شود.

مشاهده بیشتر

لیست بازیگران

نام شخصیت
فرامرز قریبیان پیرمرد
یوسف خداپرست نظر
باران کوثری ریحانه
جلال حد سراج امری
سعید نوراللهی پدر نظر
میترا تبریزی مادر نظر
نوبر قنبریان مادر ریحانه
تیمور احسانی شخصیت فرعی

گالری تصاویر و ویدئو


رقص در غبار 1381
1
رقص در غبار 1381
2
رقص در غبار 1381
3
رقص در غبار 1381
4
رقص در غبار 1381
5
رقص در غبار 1381
6
Catching Snake (1381) Raghs Dar Ghobar
Acting Gharibian (1381) Raghs Dar Ghobar
Court (1381) Raghs Dar Ghobar
Frames and Angles (1381) Raghs Dar Ghobar
Romantic Dialouge (1381) Raghs Dar Ghobar
رقص در غبار 1381
رقص در غبار 1381
رقص در غبار 1381
رقص در غبار 1381
رقص در غبار 1381
رقص در غبار 1381
1/5
2/5
3/5
4/5
5/5

نقد فیلم رقص در غبار

فیلم «رقص در غبار» (Dancing in the Dust) اولین فیلم بلند اصغر فرهادی کارگردان خوش فکر سینمای ایران است. او در این فیلم دو داستان عاشقانه را به یکدیگر گره می زند و یکی را جایگزین دیگری می کند. یکی عشق پسر جوانی به نام نظر به نامزدش و دومی عشق پیرمرد به همسر سابقش که از اواسط فیلم به یکدیگر گره می خورند. پیرمرد در انتهای مسیر زندگی و ناامید از تلاش های عاشقانه است؛ اما نظر پرشور و هیجان است. در واقع پیرمرد انتهای مسیر نظر است و نظر ابتدای مسیر پیرمرد. فرهادی در انتهای فیلم به ما نشان می دهد که نظر وارث اسباب مارگیری پیرمرد می شود و احتمالا باید به گوشه عزلتی برود که پیش از این پیرمرد در آن گرفتار بود. خصوصا لباس های سفید ریحانه در اواخر فیلم نشانگر بی وفایی محتملی است که ریحانه خواهد کرد. اما در سوی دیگر پیرمرد اسباب و وسایل خود را می فروشد و زندگی جدیدی را آغاز می کند. احتمالا پیرمرد نیز از عشق پرهیجان نظر به وجد آمده و قصد شروع زندگی جدیدی کرده است. پس در واقع نظر و پیرمرد دو قطب یک داستان عاشقانه هستند که دائم در حال تغییر موقعیت هستند می توان گفت این فیلم شکل کامل و حتی اغراق آمیزی از مضامین و تصاویر استعاری است. از همان ابتدا فیلم «رقص در غبار» (Dancing in the Dust) با تصویری از مجسمه میدان حر و شمایلی که در حال کشتن دیو نفس است آغاز می شود. دیالوگ های نمادین درباره اسب و ساختن پادزهر، نماهای مخفی از چهره شخصیت ها پشت پارچه ها و پلاستیک ها، لباس سفید، تغییر لحن داستان، رفتار غیرمنطقی پیرمرد و نظر همگی بیننده را به فکر فرو می برد که چه معنایی پشت این مسائل است. تاکید بر روی این مولفه ها به قدری زیاد است که گاهی بیننده احساس خستگی و ناامیدی می کند، چرا که بعضی از این معماها غیرقابل حل می نمایند.

از لحاظ فرمی فیلم «رقص در غبار» (Dancing in the Dust) از کیفیت بالایی برخوردار است. فرهادی به خوبی از زوایای کادر و عمق منظر استفاده می کند. به طور ویژه می توان به صحنه هایی اشاره کرد که پیرمرد در حال استفاده از یخ برای زنده نگه داشتن انگشت قطع شده است. همچنین سکانس هایی که نظر و پیرمرد را در ماشین به سمت بیمارستان به تصویر می کشد، به خوبی دو سوژه اصلی را در کادر گنجانده است. صحنه گریه کردن پیرمرد در بیابان و همچنین خیس شدن او زیر باران بسیار هنرمندانه و زیبا گرفته شده اند (گرچه راز خیس شدن پیرمرد زیر باران معمایی لاینحل برای بیننده باقی می ماند). با این وجود، فرار فرهادی از به نمایش گذاشتن صحنه های مهمی همچون نیش زدن مار، قطع کردن انگشت و یا حتی نماهای مستند و جذابی از حرکت مارها در کنار بازیگران می تواند نشان از کمبود بودجه یا ضعف جلوه های ویژه باشد. همچنین فیلم «رقص در غبار» (Dancing in the Dust) از توازن خوبی در روایت برخوردار نیست. فرهادی در چند دقیقه ابتدایی فیلم «رقص در غبار» (Dancing in the Dust) در قالب چند پرده منقطع به خوبی شخصیت ها را به ما معرفی می کند و از بیان حواشی خودداری می کند. یک نگاه، یک لبخند، یک تعقیب و یک ازدواج. اینها در شناخت شخصیت ها اهمیت دارند، اما داستان فرهادی این نیست. بخش دوم فیلم به فشار اجتماعی و خانوادگی نظر برای طلاق دادن ریحانه می پردازد. این قسمت فیلم طولانی و کم رمق است. علاوه بر زمان زیادی که صرف این بخش می شود و کم اهمیت بودن آن در مقایسه با اصل داستان، محتوای کم عمقی از آن استخراج می شود. شاید اگر عمق عشق ریحانه و نظر بیشتر به تصویر کشیده می شد، بیننده از لحاظ عاطفی بیش از این درگیر می شد، اما فرهادی به چند سکانس بریده از دیالوگ های عاشقانه آنها اکتفا می کند (گاهی مشکل تدوین نیز این بخش ها را تضعیف می کند. به عنوان مثال دیالوگ زیبا و عاشقانه نظر و ریحانه در دقیقه 30 گویی در بین فیلم گنجانده شده است). اما در بخش سوم فیلم جایی که نظر در بیابان با پیرمرد تنها می شود، نقطه عطف داستان شکل می گیرد. روبرت صافاریان معتقد است بخش دوم «زیادی طولانی است» و فرهادی را گرفتار نمادهای زائدی مانند اسب و کارگاه پادزهر سازی می کند که نمی تواند «نظام نشانه‌ای بسامانی چنان مرتب کند که به هم پاسخ دهند و یکدیگر را تقویت کنند».

یکی دیگر از ضعف های جدی فیلم «رقص در غبار» (Dancing in the Dust) عدم وجود فیلمنامه منسجم و مستقل است. نمی توان و نباید فراموش کرد که ارزش این فیلمنامه به ایده نابی است که درباره عشق در دو قالب مختلف دارد، اما به وضوح مشخص است که نویسندگان تلاش می کنند این ایده ناب را به هر شکل ممکن به یک داستان دو ساعته برای ساخت فیلم تبدیل کنند. در برخی موارد دیالوگ ها غیرمنطقی یا غیرقابل باور است. به عنوان مثال رفتار نظر در قبال پلیسی که برای جلب او آمده غیرمنطقی است. همچنین فرار نظر به همراه پول بیمارستان گرچه نقطه عطف داستان است، اما غیرقابل باور و بدون مقدمه کافی است. آیا پرداخت مهریه به ریحانه در حالی که خودش چندان طالب نیست، تا این حد ارزش دارد؟ (هر چقدر هم که او را دوست بداریم!) چرا پیرمرد که سال هاست در بیابان زندگی می کند، پادزهری همراه خود ندارد؟ آیا او تا به حال به این مساله فکر نکرده است؟ پیرمرد در بیمارستان می گوید وقتی گزیدگی مار را دیده هیچ راهی به جز قطع انگشت به ذهنش نرسیده است، چرا؟ او که مرد آرام و ظاهرا فکوری است. علاوه بر این شخصیت های فرعی فیلم «رقص در غبار» (Dancing in the Dust) همچون ریحانه کمتر مورد توجه قرار گرفته اند، گویی فیلم در فضایی غیرواقعی، در آسمان ها یا در جهانی دیگر در حال رخ دادن است و تنها دو شخصیت اصلی یعنی نظر و پیرمرد را در این جهان باید شناخت. علاوه بر این ساناز رمضانی معتقد است «شخصیت‌پردازی شخصیت‌های اصلی شاید اسطوره‌ای و کمی کلیشه‌ای به نظر برسد». این اسطوره ای بودن احتمالا به خاطر نداشتن اطلاعات کافی درباره جزئیات زندگی و رفتارهای شخصیت های اصلی است. شخصیت پیرمرد تنها در قالب چند دیالوگ کوتاه و چندین دقیقه سکوت او باید پرداخته شود، که امری بسیار دشوار است. به طور خلاصه باید گفت فیلمنامه «رقص در غبار» در حد یک ایده ناب باقی می ماند.

از سوی دیگر شاید بتوان گفت یکی از نقاط قوت فیلم «رقص در غبار» (Dancing in the Dust) بازی چشمگیر فرامرز قریبیان و گریم سنگین او است. او که برای بازی در این فیلم موفق به کسب جایزه از جشنواره فیلم آسیا پسیفیک و جشنواره بین المللی مسکو شد، تلاش شایان توجهی می کند تا شخصیت یک عاشق خسته را ایفا کند. در صحنه ای که او در بیابان گریه می کند، سایه او نشانگر مرد قدرتمندی است که از لحاظ جسمی و فکری چیزی کم ندارد، اما همچون یک کودک گریه می کند و با زمین خاکمال می شود. او سرخورده عشقی است که بیش از حد برای آن فداکاری کرده است. فشار روحی به روی او به قدری زیاد است که با بیابان خو گرفته و کمتر حرف می زند. چهره قریبیان خصوصا با گریم فوق العاده ای که روی صورت او انجام شده، سنگینی این بار را به خوبی نشان می دهد. در نقش دیگری با چهره ناآشنایی به نام یوسف خداپرست روبرو هستیم که گویا باید نقش پسر ساده و بی آلایشی را بازی کند. این سادگی در طول فیلم گاهی با اغراق و بلاهت همراه است. البته مشخص نیست این سادگی غیرقابل باور در متن فیلمنامه وجود دارد یا در قالب بازی خداپرست اینگونه نمایان شده است. به هر شکل نه تنها خداپرست بلکه باران کوثری نیز در قالب شخصیتی به غایت معصوم و ساده ظاهر شده است. البته این معصومیت در چهره باران کوثری که در این فیلم تنها 18 سال سن داشت، شاید لازم باشد. اما برای شخصیت نظر که نقش اول فیلم است و بیننده زمان زیادی را با او طی می کند، بیش از حد اغراق آمیز و غیرقابل باور است. صافاریان معتقد است شاید «بازیگر قدرتری می‌توانست همنشینی سادگی و سماجت، ترس و پافشاری را بهتر درآورد».

نقاط قوت:

  • موضوع داستان

نقاط ضعف:

  • کندی
  • مشکلات منطقی فیلمنامه
  • اغراق داستان

دیالوگ های ماندگار

  • نظر: من عاشق زنمم. البته زن سابقم... ولی چه فرقی میکنه؟ من هنوز عاشقم...
  • ریحانه: دوست دارم به ترکی چی میشه؟
    نظر: والا... دوست دارم سه مدله: یه مدل هست که این ترکا میگن «چخ ایستیرم». یه مدل هست که اینا که تازه اومدن تهران می گن «دُست دارم». یه مدلم این آدمای باکلاس هستن که میگن I love You.
    ریحانه: تو چی می گی؟
    نظر: من.... من.... چخ آی لاو یو.

جوایز

عنوان جایزه برنده کاندید
جشنواره فجر (1381) جایزه ویژه هیئت داوران، مسابقه بین‌المللی، بهترین فیلم
جوایز دیگر 5 جایزه 3 نامزدی

نظرات

رقص در غبار 1381 اصغر فرهادی قابلیت پخش عمومی : بله
مشاهده پرونده مربوطه