The Company Men 2010
کارگردان | John Wells |
---|---|
نویسنده | John Wells |
زمان | 104 |
کشور | آمریکا |
ژانر | درام |
خلاصه فیلم
مشکلات سه کارمند یک شرکت بزرگ آمریکایی پس از رکود اقتصادی و تعدیل نیرو روایت می شود. بابی کارمند ارشد شرکت دریایی GTX صبح یک روز کاملا عادی به خاطر ضررهای مداوم شرکت از کار برکنار می شود. او مجبور می شود زندگی مرفه خود را رها کرده و به گونه دیگری به دنبال کار بگردد. مدیر او فیل پس از چند ماه اخراج می شود. فیل که مردی جاافتاده و باتجربه است، تحمل چنین شکستی را ندارد و زیر بار این فشار خرد می شود. رئیس او جین تلاش بسیاری می کند که حداقل او را حفظ کند، اما خودِ جین نیز که یکی از مدیران ارشد شرکت است، اخراج می شود. جین چند وقتی با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم می کند، اما در نهایت تصمیم می گیرد شرکت خود را تاسیس کرده و از نو کارش را آغاز کند. بابی نیز که مدتی کار نجاری می کرد، به جین می پیوندد.
لیست بازیگران
نام | شخصیت |
---|---|
Ben Affleck | Bobby Walker |
Tommy Lee Jones | Gene McClary |
Chris Cooper | Phil Woodward |
Suzanne Rico | Gail |
Craig T. Nelson | Salinger |
Rosemarie DeWitt | Maggie |
Kevin Costner | Jack |
Patricia Kalember | Cynthia |
Lewis D. Wheeler | Ken |
Tom Kemp | Conal |
گالری تصاویر و ویدئو
تصاویر
ویدئو ها
نقد فیلم مردان کمپانی
فیلم «مردان کمپانی» (The Company Men) داستانی خیالی است که حول یک رخداد واقعی شکل می گیرد. رکود اقتصادی سال 2008 در آمریکا یکی از مهمترین اتفاقات اقتصادی و شاید اجتماعی در چند دهه گذشته بود. ممکن است شخصیت های این فیلم در جهان خارجی وجود نداشته باشند، اما این اتفاق به شکل عمده و در لایه های مختلف جامعه آمریکا رخ داده است. آنچه رخ داده و در این فیلم به تصویر کشیده می شود، شکست اقتصادی جامعه است که بر روی زندگی افراد تاثیر می گذارد. در واقع اعضای یک تیم پس از شکست دسته جمعی و طرد شدن توسط تیم به این می اندیشند که جایگاه واقعی آنها در سیستم چیست؟ فیلم «مردان کمپانی» در مورد این ارتباط بالا به پایین (گروه به فرد) است. به همین خاطر از عمیق شدن در زندگی و جزئیات یک شخصیت خاص خودداری می کند. راجر ابرت نیز معتقد است این فیلم بیشتر در مورد واحدهای اقتصادی است تا شخصیت های انسانی؛ و به همین خاطر فیلم فاقد شخصیت های پخته و عمیق است. آیا این یک نقطه ضعف است؟ به نظر ما بله، چرا که بدون ورود عمیق به درون شخصیت قهرمان های داستان، بیننده کمتر می تواند با موضوع ارتباط برقرار کند. به عنوان مثال بابی شخصیتی است که بیشتر از دیگران در طول فیلم دیده می شود. دقیقا به همین خاطر بیننده ارتباط بیشتری با او برقرار می کند. هنگامی که او در نجاری مهارت پیدا می کند، ما خوشحال می شویم و هنگامی که از یک ملاقات کاری باز می ماند، تاسف می خوریم. اما شخصیت فیل این احساس درک کردن را در بیننده ایجاد نمی کند. هنگامی که یکی از دوستان قدیمی اش به خاطر سن بالا شغلی سطح پایین را به او نمی دهد، بیننده چندان تحت فشار قرار نمی گیرد. این لحظه می توانست عمیق ترین احساسات را در بیننده ایجاد کند، اما در حد یک سکانس عادی باقی ماند.
فیلم مردان کمپانی (The Company Men) مجموعه خوبی از بازیگران را در کنار یکدیگر جمع کرده است. بن افلک بازیگری حرفه ای است که تا کنون بارها و بارها مزیت های خود را به بینندگان اثبات کرده است. او چهره ای مصمم و قوی با احساساتی عمیق و قابل درک دارد. دو جایزه اسکار و چند ده جایزه معتبر دیگر نشانه مهارت های اوست. در فیلم های او در نقش بتمن نیز دیده ایم که افلک چهره ای مصمم و مبارز دارد، اما در عین حال نگران شهر است و برای مظلومان دلسوزی می کند. در فیلم «مردان کمپانی» (The Company Men) نیز کارگردان از او چنین بازی را می خواهد. افلک از شغلی خوب در یک شرکت معتبر اخراج می شود. او غرور یک مرد ثروتمند، یک شوهر پشتیبان و یک پدر آگاه را یدک می کشد، ولی هنگامی که رضایت می دهد برای برادرزنش نجاری کند، همه اینها را از بین می برد. شاید لذت بخش ترین صحنه های فیلم برای من سکانس هایی بود که بابی نجاری می کرد و در نقطه مقابل کوین استیسی در نقش برادر زنش با نگاهی جدی و گاهی خشمگین از او مراقبت می کرد. کوین استیسی در نقش جک نقش چندان پررنگی در این فیلم ندارد، اما بدون شک یکی از وزنه های بازیگری فیلم است. بازی او چندان عمیق و گیراست که شاید بتوان از او به عنوان نقش مکمل اول یاد کرد، در حالی که از لحاظ مدت زمان بازی نقش بسیار کوتاه تری نسبت به دیگران داشت. معاشرت های خانوادگی و کاری بابی (افلک) و جک (استیسی) از جمله نقاط درخشان و لذت بخش فیلم است.
گرچه پیشتر گفتم که شخصیت ها چندان عمیق نیستند، اما مهمترین نقد من به فیلم «مردان کمپانی» (The Company Men) در پایان بندی فیلمنامه است. داستانی که سرخوردگی عمیق و مشکلات جدی مردم آمریکا (و احتمالا درد مشترک مردم جهان در دوران معاصر) را به تصویر می کشد، نباید این چنین سریع و ساده به پایانی خوش تبدیل شود. در واقع تلخی فیلم به نوعی نیست که با تمام شدن فیلم بینندگان خسته و افسرده سالن های سینما را ترک کنند. اگر فیلم با موفقیت بابی در نجاری و عادت کردن او به زندگی در خانه پدری اش تمام می شد، آرامش نسبی به بینندگان اعطا می شد، اما تلخی حاصل از سقوط بابی و دیگر همکارانش در پی رکود اقتصادی همچنان باقی می ماند. برخی منتقدان مانند مایکل فیلیپس پا را از این نیز فراتر گذاشته و فیلمنامه را به دلیل تصویر مخدوش از میزان شدت و عمق فاجعه نقد می کنند. او معتقد است دیالوگ نویسی و داستان گویی جان ولز کارگردان و نویسنده فیلم ریشه در تجربه فراوان او در فیلم های تلویزیونی دارد که گاهی به صورت اغراق آمیزی خوش بینانه و مثبت اند. اندرو وکسال منتقد فیلم به اجمال به این ضعف اشاره می کند، و معتقد است دلیلِ این تصمیمِ نویسنده را درک می کند. احتمالا دلیل فیلمنامه برای چنین حرکت شتابزده ای جذب مخاطب عمومی و افزایش سود فروش در باجه ها است. دنیل کلی منتقد سینما و تلویزیون نیز معتقد است فیلم ولز درباره بحران مالی آمریکا به دلیل ضعف هایش به فراموشی سپرده خواهد شد. من اینچنین فکر نمی کنم؛ واقعیت این است که از دیدن فیلم لذت بردم. من این فیلم را حتما به شما توصیه می کنم، گرچه پیشاپیش اخطار می دهم که منتظر بهترین فیلم عمرتان نباشید.
نقاط قوت:
- بازیگری
نقاط ضعف:
- فیلمنامه
دیالوگ های ماندگار
- Phil Woodward: You know the worst part? The world didn't stop. The newspaper still came every morning. The automatic sprinklers shut off at six and... Jeff, next door, still washed his car every Sunday. My life ended.
- Bobby Walker: What's the worst thing they can do, fire us?
جوایز
عنوان جایزه | برنده | کاندید |
---|---|---|
جوایز متفرقه | 2 جایزه | 11 نامزدی |