Four Lions 2010
کارگردان | Christopher Morris |
---|---|
نویسنده | Christopher Morris, Sam Bain, Jesse Armstrong |
زمان | 106 |
کشور | انگلستان، فرانسه |
ژانر | کمدی، سیاسی، جنایی |
خلاصه فیلم
چند مسلمان انگلیسی و نادان تصمیم می گیرند عملیات انتحاری انجام دهند. آنها در خصوص چگونگی انجام عملیات مشاجرات بسیار می کنند و مشکلات بسیاری را پشت سر می گذارند. عمر شخصیت اول داستان به نوعی رهبر گروه است و گرچه خود نیز تصمیمات عجیب و خنده داری می گیرد اما نسبت به دیگر اعضای گروه داناتر است. بَری مسن ترین عضو گروه است که گاهی می خواهد رهبری را به عهده بگیرد، اما بلاهت او هر بار مانع این امر می شود. یکی از تصمیمات بری در غیاب عمر منجر به کشته شدن یکی از دوستان قدیمی و همراهان این گروه می شود. اما در نهایت گروه تصمیم می گیرد در یک مسابقه دو عمومی در لندن عملیات خود را اجرایی کند. هر یک از اعضا به نوعی اشتباه می کنند و سبب منفجر شدن خود در نقطه ای غیر از مسیر مسابقه می شود، عمر نیز به عنوان آخرین بازمانده گروه که خود را در شرف دستگیری می بیند داخل داروخانه ای می شود و خود را منفجر می کند.
لیست بازیگران
نام | شخصیت |
---|---|
Riz Ahmed | Omar |
Arsher Ali | Hassan |
Nigel Lindsay | Barry |
Kayvan Novak | Waj |
Adeel Akhtar | Faisal |
Julia Davis | Alice |
Craig Parkinson | Matt |
Preeya Kalidas | Sofia |
Wasim Zakir | Ahmed |
Alex Macqueen | Malcolm Storge MP |
گالری تصاویر و ویدئو
تصاویر
ویدئو ها
نقد فیلم چهار شیر
گرچه تعیین ژانر فیلم چهار شیر (Four Lions) بسیار دشوار است، اما به نظر می رسد کمدی سیاه بارزترین آنها باشد. فیلم برخی باورهای رادیکال مسلمانان از جمله جهاد را به تمسخر می گیرد. نقطه عطف این طنز بر بلاهت چهار عضو این گروه و جوانی که به آنها می پیوندد استوار می شود. هر یک از این اعضا به شکل منحصر به فردی حماقت می کنند. شاید بتوان از این لحاظ فیلم را با آثار لورل و هاردی مقایسه کرد که گرچه هر دو بسیار کودن هستند، اما هاردی به نظر عاقل تر و رهبر گروه است. با این وجود این فیلم هرگر در حد و اندازه های فیلم های طنز جدی نیست. مهمترین دلیل برای این ضعف مفرط، موارد معدودی است که فیلم بیننده را به خنده می اندازد. در واقع سیاه بودن فیلم به قدری بر طنز بودن آن تفوق گرفته که جنبه طنز آن در هاله ای از ابهام رفته است. (باید اذعان کنم که تنها در صحنه ای که فیصل می خواهد نشان دهد که چگونه ریش خود را در مغازه استتار کرده است، مجبور به خنده شدم). باورهای رادیکال این مسلمانان به قدری ساده لوحانه به تصویر در آمده است که باورپذیری آنها زیر سوال رفته است. به عنوان مثال در صحنه ای که واج مرغ را به خرگوش اشتباه می گیرد، اصلا مشخص نیست دلیل و توجیه این باور چیست و چرا ما باید به این اشتباه او بخندیم؟ در واقع اینکه کسانی فکر کنند با کشتن خود و دیگران می توانند به بهشت بروند در دنیای امروز چندان غریب نیست، اما شخصیت پردازی و داستان پردازی این فیلم به نحوی نیست که این باورها را بتوان به این شخصیت ها نسبت داد. تکنیک فیلمبرداری با لرزش ها و زوم های اغراق آمیزش حس مستند بودن را به بیننده القا می کند، اما مشخص نیست دلیل استفاده از این تکنیک چیست. داستان به نحوی نیست که جامعه و محیط واقعی به تصویر درآید که با مستند کردن تکنیک فیلمبرداری بتوان این حس زنده بودن را القا کرد، بلکه طنز فیلم (Four Lions) بر روی دیالوگ ها و کنش های بازیگران استوار است که فیلمبرداری ساده و کلوز آپ روی شخصیت ها را طلب می کرد.
بازیگران این فیلم (Four Lions) نقش های خود را به خوبی ایفا می کنند. در این بین شاید بتوان به بازی شاخص کیوان نواک (در نقش واج) اشاره کرد، که بلاهت و سادگی را به خوبی به نمایش می گذارد. در نقطه مقابل عمر نیز شخصیت عاقل را بازی می کند، که گرچه نسبت به دیگران سنجیده تر عمل می کند اما خود او در موقعیت حساس جوگیر شده و با استفاده از سلاحی قدرتمند یک فاجعه را رقم می زند. دیگر بازیگران نیز بازی نسبتا خوبی از خود به نمایش گذاشته اند. اما نکته مهمی که در مورد این بازیگران به چشم می خورد، عدم شخصیت پردازی آنها است. گرچه این ضعف را باید در فیلمنامه پیگیری کرد، اما بازیگران نیز برای پوشش این ضعف تلاشی نمی کنند. زندگی مدرن، خانواده شاد و خانه نسبتا مرفه عمر هیچ سنخیتی با باورها و رفتار او ندارد و مشخص نیست او چرا دست یه این اعمال می زند. کریستن سیلز منقد سینما نیز همین نقد را وارد می کند و معتقد است رفتارهای عمر در خانه (با همسر و فرزندش) با ایده های دینی او همساز نیست. شخصیت حسن نیز به شدت مبهم است و اصلا مشخص نیست که چرا یک فعال سیاسی هنرمند که شجاعت آن را دارد تا در یک جلسه علنی بایستد و رپ بخواند، به همین راحتی می تواند جذب بری شود. از سوی دیگر می توان به سکانس بسیار ضعیف جذب او توسط بری اشاره کرد که اصلا قانع کننده نبود. در واقع دیالوگ های بری و گیج شدن حسن در مقابل سوالات او پشتوانه لازم را برای اقدامات او تا انتهای فیلم فراهم نمی کند. خصوصا کوبیدن ماشین به دیوار توسط بری که انتظار می رفت به نوعی یک شوک به حسن وارد کند، نه چندان تصادف قدرتمندی بود و نه اینکه شوک حسن چندان چشمگیر بود.
چهار شیر (Four Lions) فعالیت اشتراکی کریس موریس، جس آرمسترانگ، سایمون بلکول و سم بین است که پیش از این نیز بر روی فیلمنامه در حلقه (In the Loop) همکاری کرده بودند. در واقع طنز سیاسی موجود در این دو فیلم تا حدود زیادی مشابه و گزنده است. شاید همین گزندگی سیاسی است که باعث شده است این دو فیلم در دو سال پیاپی برنده جایزه بهترین کمدی نشریه امپایر شوند. با این وجود فیلم «چهار شیر» در میزان و شدت گزندگی به چندین دلیل غلیظ تر از فیلم «در حلقه» است. اولین دلیل موضوع چالشی و به روز فیلم «چهار شیر» است. در واقع جنبش های خشونت طلبانه مسلمانان افراطی در دهه اخیر به شدت افزایش یافته است و همین موضوع سبب حساسیت اسلام و باورهای مسلمانان در جهان شده است. غربیان می دانند که شوخی با این مسائل در عین حال که از سویی شوخی با افراطی گری است، از سوی دیگر توهین به مقدسات و باورهای قشر عظیمی از مردم جهان است. اجازه دهید دو نوع شوخی با مقدسات را از یکدیگر متمایز کنیم. دسته اول فیلم هایی مانند «مارمولک» (ساخته کمال تبریزی) و یا «ما فرشته نیستیم[1]» (ساخته نیل جردن و با بازی رابرت دنیرو و شن پن) است که گرچه شخصیت طنز داستان مذهبی است و پاره ای از باورهای دینی به دیده طنز دیده می شود، اما در نهایت سوژه طنز شخصیتی است که در اصل مذهبی نیست. اما فیلم هایی مانند چهار شیر (Four Lions) سوژه هایی را دستمایه طنز می کنند که اصالتا مذهبی هستند و شاید بتوان گفت نماینده قشر مذهبی هستند. پس بیراه نیست اگر فکر کنیم که این فیلم به طور مستقیم به مسلمانان توهین می کند. با این وجود نباید از نقاط قوت فیلمنامه نیز چشم پوشی کرد. طنز موجود در فیلم به نوعی تراژی-کمدی است بدین معنا که خنده های ما همراه با ناراحتی است و ما نمی خواهیم برای تروریست های فیلم اتفاق بدی بیافتد. از سوی دیگر اقدامات پلیس لندن در دستگیری برادر عمر و مسلمانان بیگناه در حالی که تروریست ها در منطقه ای دیگر در حال فعالیت بودند، نقدی نسبت به پلیس لندن است. در واقع نویسندگان در شوخی کردن مرزی برای خود قائل نیستند و این شوخی های سیاه را با نقد اجتماعی همراه می کنند که یکی از وظایف اصلی طنز است.
نقاط قوت:
- نکته برجسته ای ندارد
نقاط ضعف:
- فیلمنامه
- بازیگری
- کارگردانی
[1] We’re No Angels (1989)
دیالوگ های ماندگار
- Waj: We'll blow something up.
Omar: What we gonna blow up Waj? Waj: Internet. - Omar: Invisible?
Barry: Yeah.
Omar: Like the time you got on the local news for baking a Twin Towers cake...and leaving it at the synagogue on 9/11? - Omar [to Waj]: What's happened is the situation has confused you. He's swapped round your brain and your heart. So, don't listen to what you think is your heart ...cos that's actually your brain ...in disguise as your heart. Right? And what you thought was your brain, ...that's... that's your heart.
Waj: My brain is my heart. - Omar: Barry, shut up, mate! 'Cause I tell ya, your little brain cell might go off now and again, but if you hands even go to move, if you try to set up the Islamic State of Tinsley again, going to university lectures, opening your big mouth, buying some more silver nitrate from Amazon... I'm gonna rip your plugs out!
- Barry: [car breaks down] Fuck, Fuck, fuck it!
Omar: Did you fix this then, Barry?
Barry: Yes, I fixed it!
Omar: Did ya?
Barry: It's the parts... they're Jewish.
Omar: What parts in a car are Jewish?
Omar: Hmm?
Fessal: Spark plugs.
Barry: Spark plugs! Jews invented spark plugs to control global traffic
جوایز
عنوان جایزه | برنده | کاندید |
---|---|---|
BAFTA (2011) | کارگردان یا نویسنده برجسته کار اولی Christopher Morris |
Alexander Korda Award for Best British Film |
British Comedy Awards (2010) | بهترین اجرای کمدی در یک فیلم بریتانیایی Kayvan Novak |
بهترین اجرای کمدی در یک فیلم بریتانیایی Nigel Lindsay |
Empire Magazine Awards (2011) | بهترین فیلم کمدی | بهترین فیلم بریتانیایی |
جوایز دیگر | 6 جایزه | 30 نامزدی |