The Imitation Game 2014
کارگردان | Morten Tyldum |
---|---|
نویسنده | Graham Moore, Andrew Hodges |
زمان | 114 |
کشور | انگلستان، آمریکا |
ژانر | زندگینامه، درام |
خلاصه فیلم
آلن تورینگ ریاضی دان نابغه انگلیسی توسط اداره مخفی ارتش انگلستان استخدام می شود تا رمزهای دستگاه انیگما را کشف کند. این دستگاه توسط ارتش نازی برای ارسال اطلاعات محرمانه استفاده می شود. تورینگ پیش از این مقاله مشهوری منتشر کرده و مدعی است که می توان ماشین هایی ساخت که یک قاضی عادل نمی تواند تفاوت آنها و انسان را تشخیص دهد. او با یک تیم خبره شروع به ساخت ماشینی برای رمزگشایی انیگما می کند. در میانه راه با یکی از همکاران خود ازدواج می کند، اما تمایلات همجنسگرایانه او سبب جدایی می شود. در نهایت توسط دولت انگلستان محکوم به مصرف داروهایی شیمیایی می شود.
لیست بازیگران
نام | شخصیت |
---|---|
Benedict Cumberbatch | Alan Turing |
Keira Knightley | Joan Clarke |
Matthew Goode | Hugh Alexander |
Rory Kinnear | Detective Robert Nock |
Allen Leech | John Cairncross |
Matthew Beard | Peter Hilton |
Charles Dance | Commander Denniston |
Mark Strong | Stewart Menzies |
Alex Lawther | Young Alan Turing |
Jack Tarlton | Charles Richards |
گالری تصاویر و ویدئو
تصاویر
ویدئو ها
نقد فیلم بازی تقلید
فیلم «بازی تقلید» (The Imitation Game) یک اثر زندگینامه ای مبتنی بر زندگی حرفه ای و شخصی آلن تورینگ نابغه ریاضی انگلیسی است. تورینگ پدر کامپیوترهای نوین است و مقاله او با نام «بازی تقلید» یکی از چند مقاله انقلابی در قرن بیستم محسوب می شود[1]. گرچه فیلم «بازی تقلید» اشاره ای به این مقاله می کند و یک سکانس کامل به آن پرداخته شده است، اما در واقع ماجرای فیلم ربط چندانی به ایده این مقاله ندارد[2]. بخش اصلی فیلم مربوط به نوآوری تورینگ در تولید ماشینی برای رمزگشایی دستگاه نازی ها برای ارسال پیام های محرمانه (انیگما) است. میثم کریمی معتقد است در کنار این بخش (1) اصلی باید به (2) زندگی عاشقانه و (3) مرگ تراژیک تورینگ به عنوان پایه های سه گانه ساختار این فیلم پرداخت. سپس کریمی نشان می دهد که بخش سوم «به درخشش بخش های دیگر نیست» و فیلمنامه «به صورت گذری» از آن عبور کرده است. در واقع حق با کریمی است، چرا که بخش سوم هم از لحاظ زمانی و هم از لحاظ عمق احساسی کمتر پرداخته شده است در حالی که می توانست زوایای جذاب دیگری برای خود داشته باشد. اما بر خلاف کریمی من معتقدم ساختار فیلم سه گانه نبود. داستان با تمرکز بر یک برهه از زندگی تورینگ ساخته شده بود و بقیه زمانها مانند کودکی، ازدواج و مرگ او به طور گذرا مورد اشاره قرار گرفته بود. این دقیقا همان اتفاقی است که در فیلم های «شبکه اجتماعی» (2010) و «لینکولن» (2012) رخ می دهد، یعنی با تمرکز بر یک برهه از قهرمان فیلم، زندگی او مورد بررسی قرار می گیرد، با این تفاوت که در آن فیلم ها اتفاقات به شکل منطقی تر رخ می دهد و کلیت داستان جنبه دراماتیک بیشتری دارد. من نیز معتقدم مرگ تورینگ جای مانور بیشتری داشت، اما مسلما نمی توان از این بخش به عنوان یکی از بخش های سه گانه فیلم انتظار داشت (در ادامه به اشکالات داستانی فیلم خواهم پرداخت).
درخشان ترین بخش فیلم «بازی تقلید» (The Imitation Game) بازی برجسته بندیکت کامبربچ در نقش آلن تورینگ است. او به خوبی توانسته است شخصیت نامتعادل، خودخواه، باهوش و در عین حال حساس تورینگ را بازی کند. کامبربچ پیش از این با شخصیت شرلوک هولمز در سریال ساخته شده توسط شبکه BBC و چند نقش فرعی در فیلم هایی مانند «هابیت ها» (2012)و «تاوان» (2007) (در کنار کیرا نایتلی) ایفا کرده بود، اما این فیلم مسلما درخشانترین اثر در کارنامه هنری اوست. برای اشاره به بازی درخشان او می توان به سکانس های متفاوتی اشاره کرد. اما برای من سکانسی که فرمانده دنیستون برای بستن کارگاه تورینگ می آید، چشمگیر است. در این سکانس ابتدا خستگی و ناامیدی تورینگ را مشاهده می کنیم، سپس با دیدن دنیستون آثار ترس در او ظاهر می شود و این ترس به شکلی کودکانه و در یک عمس العمل هیجانی بروز پیدا می کند. سپس تلاش فیزیکی او برای جلوگیری از سربازان با شکست روبرو می شود. در حالی که تورینگ ناامید و ناراحت شاهد خاموش شدن دستگاه است، توسط دوستانش مورد حمایت قرار می گیرد و بارقه های امید و خوشحالی در چهره سرد او جریان می گیرد. این سکانس شاید یکی از غنی ترین نمونه های بازیگری بندیکت کامبربچ است.
من معتقدم فیلمنامه «بازی تقلید» (The Imitation Game) بسیار ضعیف است. این فیلمنامه نه تنها به واقعیت زندگینامه ای وفدار نیست، بلکه از لحاظ دراماتیک نیز خلل بسیاری دارد و شخصیت هایش به شدت خام و کم عمق هستند. ابتدا از اینجا شروع می کنم که زندگی تورینگ به شکل ناهمگونی در رمزگشایی او خلاصه شده بود و تنها از سر وظیفه به بخش های مهمی همچون «بازی تقلید»، زندگی جنسی و مرگ او اشاره شده بود. تورینگ به عنوان شخصیت مرکزی این فیلم، والدینی ناشناس دارد و رفتارهایش بیشتر شبیه به یک بیمار اوتیستی است. برخی معتقدند حتی از لحاظ همجنسگرایی نیز رفتارهای او غیرمعقول است، و تنها برای توجیه پایان بندی استفاده شده است. علاوه بر این فیلم مجال اندکی برای پرداختن به شخصیت های فرعی دارد. همکاران تورینگ به شدت ناشناس و بدون پشتوانه هستند. رابطه جوان و تورینگ به شکل عجیبی به نقطه اوج می رسد و سپس به شکل عجیب تری رو به افول می گذارد. اما مهمترین نقطه ضعف فیلمنامه در پایان بندی عجولانه و غیرپخته آن است. اندی کیسر با ادای احترام نسبت به بخش مرکزی معتقد است فیلم «در لحظات پایانی گام های نادرستی برمی دارد» و «داستان را منحرف می کند» که «در راستای هدف فیلم نیست». من معتقدم ای بسا بخش پایانی می توانست فیلم مجزایی باشد، یا تبدیل به بخش اصلی فیلم بشود، اما به شکل حاضر جای دفاع ندارد. شاید تنها نقطه قوت فیلمنامه در شرح جزئیات و حواشی رمزگشایی ماشین انیگما است، اما این مسلما برای یک فیلم دو ساعته کافی نیست. اما تعداد زیاد جوایز و خصوصا اسکاری که این فیلم از آن خود کرده است بیشتر به خاطر موضوعات حساسی چون جنگ جهانی و مساله همجنسگرایی است. البته نمی توان از بازی درخشان کیرا نایتلی و بندیکت کامبربچ و همچنین موسیقی دلربای فیلم چشمپوشی کرد.
[1] این مقاله در کنار مقاله راسل و مقالات انیشتین در زمره 3 مقاله مهمی است که قرن بیستم را دستخوش تغییر کرد.
[2] ایده این مقاله مربوط به کامپیوتری است که به قادر است انسان ها رد شناخت خود به عنوان یک ماشین به خطا بیاندازد.
دیالوگ های ماندگار
- Christopher: Sometimes, it is the people no one imagines anything of, who do the things that no one imagines.
- Alan Turing: Even a broken clock is right twice a day. That's not progress. That's just blind luck.
- Alan Turing: Uh, there are two people in a wood and, um, they run into a bear.The first person gets down on his knees to pray. The second person starts lacing up his boots. The first person asks the second person, "My dear friend, what are you doing? You can't outrun a bear." To which the second person responds, "I don't have to, I only have to outrun you."
- Alan Turing: Do you know why people like violence? It is because it feels good. Humans find violence deeply satisfying. But remove the satisfaction, and the act becomes... hollow.
جوایز
عنوان جایزه | برنده | کاندید |
---|---|---|
اسکار (2015) | بهترین فیلمنامه اقتباسی Graham Moore |
بهترین فیلم Nora Grossman, Ido Ostrowsky, Teddy Schwarzman بهترین دستاورد کارگردانی Morten Tyldum بهترین بازیگر نقش اول مرد Benedict Cumberbatch بهترین بازیگر نقش مکمل زن Keira Knightley بهترین تدوین William Goldenberg بهترین موسیقی Alexandre Desplat بهترین طراحی صحنه Maria Djurkovi, Tatiana Macdonald |
گلدن گلوب (2015) | بهترین فیلم بهترین بازیگر نقش اول مرد Benedict Cumberbatch بهترین بازیگر نقش مکمل زن Keira Knightley بهترین فیلمنامه Graham Moore بهترین موسیقی Alexandre Desplat |
|
BAFTA (2015) | جایزه الکساندر کوردا برای بهترین فیلم بریتانیایی Morten Tyldum, Nora Grossman, Ido Ostrowsky, Teddy Schwarzman, Graham Moore بهترین بازیگر نقش اول مرد Benedict Cumberbatch بهترین بازیگر نقش مکمل زن Keira Knightley بهترین فیلمنامه Graham Moore بهترین تدوین William Goldenberg بهترین طراحی لباس Sammy Sheldon بهترین طراحی صحنه Maria Djurkovic, Tatiana Macdonald بهترین صداگذاری John Midgley, Lee Walpole, Stuart Hilliker, Martin Jensen, Andy Kennedy بهترین فیلم Nora Grossman, Ido Ostrowsky, Teddy Schwarzman |
|
جایزه نشریه امپایر (2015) | بهترین فیلم هیجانی | بهترین فیلم بهترین فیلم بریتانیایی بهترین کارگردان Morten Tyldum بهترین بازیگر مرد Benedict Cumberbatch بهترین بازیگر زن Keira Knightley |
جوایز گرمی (2016) | بهترین قطعه صوتی برای آثار صوتی/تصویری Alexandre Desplat |
|
جوایز متفرقه | 47 جایزه | 132 نامزدی |