شهر زیبا 1382
کارگردان | Asghar Farhadi |
---|---|
نویسنده | اصغر فرهادی |
زمان | 98 |
کشور | ایران |
ژانر | درام |
خلاصه فیلم
اکبر که هجده سالش تمام می شود باید آماده اعدام شود. دوست او علا مامور می شود تا برای گرفتن رضایتِ پدر مقتول از کانون اصلاح و تربیت خارج شود. اعلا و خواهر اکبر تلاش خود را برای گرفتن رضایت آغاز می کنند و در فرآیند گرفتن رضایت عاشق یکدیگر می شوند. آنها در نهایت پدر مقتول را مجبور به رضایت می کنند، اما متاسفانه توانایی پرداخت دیه را ندارند. خانواده مقتول پیشنهاد می دهند که اگر اعلا با دختر معلول آنها ازدواج کند، دیگر دیه هم نمی خواهند. اینجاست که اعلا با یک سوال جدی روبرو می شود: آیا معشوق خود را رها کند و تن به ازدواجی دهد که موجب رهایی دوستش می شود، یا بدون توجه به جان دوستش با معشوقش ازدواج کند.
لیست بازیگران
نام | شخصیت |
---|---|
ترانه علیدوستی | فیروزه |
بابک انصاری | اعلا |
فرامرز قریبیان | ابوالقاسم |
فرهاد قائمیان | مربی کانون (غفوری) |
آهو خردمند | زن ابوالقاسم |
حسین فرضی زاده | اکبر |
هوشنگ هیهاوند | شوهر فیروزه |
مهران مهام | مربی کانون |
گالری تصاویر و ویدئو
تصاویر
ویدئو ها
نقد فیلم شهر زیبا
فیلم «شهر زیبا» (Beautiful City) دومین اثر بلند سینمایی اصغر فرهادی است. پیش از هر چیز باید به شجاعت فرهادی در ساخت این فیلم اشاره کرد. موضوع فیلم شهر زیبا به مرزهای اخلاقی و عرفی جامعه ما بسیار نزدیک است. او در این فیلم نه تنها حکم قصاص و برابری حقوق زن و مرد را مورد سوال قرار داده است، بلکه رابطه عاشقانه دختر و پسری را نشان می دهد که تا مراحل آخر بیشتر شبیه رابطه با یک زن شوهردار است. به طور ویژه در سکانسی که علا خبر خوشحال کننده رضایت ولی دم را برای فیروزه می آورد، با دری باز روبرو می شود که او را به داخل شدن می طلبد. البته علا نجابت به خرج می دهد و داخل نمی شود، اما شرایط صحنه و میزانسن به گونه ای است که بیننده به راحتی متوجه منظور فیلم ساز می شود. فرهادی با ساخت این فیلم کم کم پا در مسیر جدیدی می گذارد که در ادامه او را موفق به کسب جایزه اسکار می کند. گرچه فیلم «شهر زیبا» (Beautiful City) همچنان در قالب فیلم های مرسوم ایرانی ساخته شده است، اما تکنیک هایی مانند دوربین روی دست و پایان باز نشانه ای از اصغر فرهادی جوان در آغاز راه است. فرهادی در این فیلم دقت بالایی در طراحی میزانسن به خرج می دهد. به عنوان مثال می توان به تیرگی رنگ دیوارهای خانه حاج ابوالقاسم یا عبور مکرر و پررنگ قطار از کنار خانه فیروزه اشاره کرد. اگر چه فرهادی در بخش محتوایی «شهر زیبا» به شفافیت فیلم های بعدی سوال اخلاقی مطرح نمی کند، اما به وضوح بیننده را درگیر چالشی عمیق و واقعی می کند. در واقع انتخاب بین نگه داشتن عشق یا گرفتن جان یک بی گناه مساله تکراری است که نه تنها برای اکبر و علا رخ داده است، بلکه برای هر یک از بینندگان نیز می تواند رخ دهد. البته فرهادی در این فیلم هنوز به مهارت فیلم های بعدی خود نرسیده است و ایده ناب خود را به شکلی اغراق آمیز و هجوگونه در زبان یکی از بازیگرانش می گذارد. در یکی از سکانس های انتهایی فیلم شاهد صحنه ای هستیم که علا از مربی کانون کمک می خواهد و مربی توضیح می دهد که این مشکل پاسخ سرراستی ندارد. فرهادی در فیلم های بعدی اش متوجه می شود که این سکانس زائد است و باید به درک عمیق بینندگان احترام بگذارد و برخی از مطالب را ناگفته باقی بگذارد. بر همین اساس برخی از منتقدان (جاشوا لَند، همچنین روبرت صافاریان) معتقدند ریتم فیلم در ابتدا و انتها تناسب ندارد؛ چرا که پایانی این چنین باز با ابتدای فیلمی با این نظم و ترتیبِ روایی تناسب ندارد.
ترانه علیدوستی بازیگر محبوب فرهادی در فیلم «شهر زیبا» (Beautiful City) برای اولین بار به استخدام گرفته می شود. او که در هنگام ضبط فیلم تنها 20 سال سن دارد، به خوبی از عهده شخصیت فیروزه بر می آید. او برای ایفای نقش زنی جوان و ناکام که در گیر رابطه عاشقانه می شود، به اندازه کافی زیبا هست، اما برای روی دیگر شخصیت فیروزه که زنی ناکام و رنج دیده است چندان آمادگی ندارد. به عنوان مثال صحنه های سیگار کشیدن او، یا مواقعی که باید از خود غرور نشان دهد و در مقابل مخالفانش بایستد، از جذبه یک شیرزن خبری نیست. او صدای نازکی دارد و بیشتر مناسب بخش های عاشقانه داستان است. در مقابل بابک انصاری در نقش علا یک بازیگر آماتور است که برای اولین بار در یک فیلم حرفه ای ظاهر می شود. با این وجود بازی او کم حاشیه و مطابق استاندارد است. فرامرز قریبیان بازیگری با تجربه و کارکشته است که نقش پیرمردی خسته و بدخلق را به خوبی ایفا می کند. قریبیان پیش از این نیز در فیلم «رقص در غبار» برای فرهادی بازی کرده بود و اتفاقا در آنجا نیز نقش پیرمردی خسته و افسرده را بازی می کرد. گویا فرهادی در فیلم قبل نسبت به قریبیان اعتماد کامل را به دست آورده که در فیلم «شهر زیبا» (Beautiful City) نیز در نقشی مشابه از او استفاده می کند. باید اذعان کرد که فرهادی در این مورد کاملا حق دارد. شاید بتوان گفت ضعف اصلی بخش بازیگری بیشتر ناشی از روایت اغراق آمیز و دیالوگ های بیش از حد فیلمنامه است. به عنوان مثال گرچه سادگی و سماجت علا در مکالمه با ابوالقاسم عیان است، اما شرارت و خوی چالشی او هرگز بروز نمی کند. از هنگامی که علا از کانون خارج می شود، کمتر دعوا می کند و عصبانیتش را به راحتی فرو می خورد. با وجود این نقاط ضعف بخش بازیگری نمره قبولی را کسب می کند.
شاید مهمترین و چالش برانگیز ترین بخش فیلم «شهر زیبا» (Beautiful City) داستان آن است. پیشتر توضیح دادیم که مضمون داستان فراتر از هنجارهای جامعه دینی ایران است و به نوعی انقلابی است. اما نقاط ضعف دیگری نیز در فیلمنامه وجود دارد. شاید یکی از مهمترین انتقادات موجود بر فیلمنامه عدم تمرکز بر یک موضوع واحد است. در واقع داستان شهر زیبا بین یک موضوع اجتماعی عمیق و یک داستان عاشقانه تلخ در رفت و آمد است. این بدان معنا نیست که نمی توان این دو موضوع را در یک فیلم مورد بررسی قرار داد، بلکه مساله آنجاست که این فیلم به شکل پاره پاره گاهی در یک موضوع عمیق می شود و گاهی در مساله دیگر. از سوی دیگر شخصیت پردازی در برخی موارد حرفه ای و در برخی دیگر ضعیف صورت پذیرفته است. به عنوان مثال بسیاری از گره های شخصیت سازی در طول فیلم مجهول باقی می ماند. شاید مهمترین آنها چگونگی ارتباط اکبر و دختر ابوالقاسم است. فرهادی چندین بار در طول فیلم به ارتباط آنها اشاره می کند (بر خلاف نظر کسانی که بسط این رابطه را غیرضروری می دانند)، اما از دادن اطلاعات مفید بازمی ماند. از سوی دیگر شخصیت علا که شاید نقش اول فیلم باشد نیز به طور کامل ترسیم نشده است. ما هیچ اطلاعی از گذشته او نداریم و نمی توانیم تصویر شفافی از او در ذهن درست کنیم. مثلا چرا او انگشتر خود را مثل حلقه در دست می کند؟ از چه خانواده ای است و چرا دزدی کرده است؟ اما از سوی دیگر درخشش هایی در فیلمنامه فرهادی وجود دارد. به عنوان مثال ما با شخصیت حاج ابوالقاسم قبل از حضور او آشنا می شویم؛ مربی آموزشگاه او را بسیار لجوج و یک دنده توصیف می کند و گرفتن رضایت از او را بسیار دشوار می داند. در سکانس های بعدی از زبان فیروزه (تجربه های ناکام قبلی اش) و همسر ابوالقاسم نیز متوجه لجاجت او می شویم و چه زیبا است که فرهادی شخصیت سازی را با دیالوگ های موجود در ذهن بیننده خلق می کند، پیش از اینکه هر گونه تصویر یا کنشی از ابوالقاسم نشان داده شود. گرچه داستان فرهادی برخی از لایه های اخلاقی و عرفی جامعه دینی ایران را کنار می زند، اما نباید فراموش کرد که چنین رویکرد آسیب شناسانه ای به جامعه ایران کمتر بین کارگردانان وجود دارد. مهدی ملک با اشاره به ظرافت فرهادی در طراحی سکانس ابتدایی فیلم «شهر زیبا» (Beautiful City) در کانون و همچنین سکانس های خانه فیروزه و شوهر معتادش معتقد است «فرهادی به لایه های مختلف زندگی اهالی شهر زیبا نقب می زند» و فیلم شهر زیبا را «ملودرام نو آورانه و ارزشمند» می خواند. ما نیز با آقای ملک موافق هستیم که تولید چنین فیلم هایی است که رسالت واقعی سینما در جامعه را به انجام می رساند.
نقاط قوت:
کارگردانی
نقاط ضعف:
فیلمنامه
نزدیک شدن به مرزهای اخلاقی جامعه
دیالوگ های ماندگار
- ابوالقاسم: من نمی گذرم.
روحانی: ایشالا می گذری، ثوابش بیشتره.
ابوالقاسم: تو این دنیا چیزی که ما بدبختا زیاد داریم ثواب حاج آقا... - فیروزه: یه نخ (سیگار) بردارم؟
علا: نه.
فیروزه: چرا؟
علا: از زنایی که سیگار می کشن بدم میاد.
فیروزه: ولی من خوشم میاد. - امام جماعت مسجد: جماعت منتظرن.
علا: نماز واجب تره یا نجات جون یه آدم.
امام جماعت مسجد: نماز. - فیروزه: اینجا اگه سایه یه مرد رو سرت نباشه که شبی صد نفر میان سراغت
- فیروزه: اینجا اگه سایه یه مرد رو سرت نباشه که شبی صد نفر میان سراغت.
- مربی کانون (غفوری): آدم راجع به بقیه خیلی راحت می تونه بگه فراموشش کن.
- مربی کانون: دو دو تا، چهارتا؛ آدم کشتی باید اعدام شی. حق یعنی این. بقیه اش هم دیگه حرف مفته.
- فیروزه: میخواهی برای دوست دخترت نامه بنویسی؟ تلفن نداره مگه؟ دوست دختری که تلفن نداشته باشه یه شاهی نمیارزه.
جوایز
عنوان جایزه | برنده | کاندید |
---|---|---|
جشنواره فیلم فجر (1382) | سیمرغ بلورین بهترین صدابرداری حسن زاهدی |
|
جوایز دیگر | 4 جایزه |