کارگاه صدرنگ
پوستر فیلم «چهارصد ضربه» اثر فرانسوا تروفو The 400 Blows قابلیت پخش عمومی : بله

The 400 Blows 1959

کارگردان François Truffaut
نویسنده François Truffaut, Marcel Moussy
زمان 99
کشور فرانسه
ژانر درام، جنایی

10 / 8.1

امتیاز
imdb

10 / 7.7

امتیاز
ما

خلاصه فیلم

آنتوان پسر نوجوانی است که در خانه و مدرسه مشکلاتی دارد. والدین او نه تنها از لحاظ مالی وضعیت خوبی ندارند بلکه رابطه عاطفی چندان مناسبی نیز بین آنها وجود ندارد. از سوی دیگر آنتوان در مدرسه نیز مکرر و گاهی تصادفی مورد توبیخ معلم واقع می شود. او به کمک دوست خود رنه تصمیم می گیرد از خانه فرار کند و با دزدی زندگی را سپری کند. اما این شیوه نیز کمکی به او نمی کند. والدین آنتوان که از او ناامید شده اند، تصمیم می گیرند او را به کانون اصلاح و تربیت بسپارند. آنتوان در کانون نیز ناآرامی می کند. در انتهای فیلم آنتوان از کانون می گریزد و به سوی دریا می رود.

مشاهده بیشتر

لیست بازیگران

نام شخصیت
Jean-Pierre Léaud Antoine Doinel
Claire Maurier Gilberte Doinel - la mère d'Antoine
Albert Rémy Julien Doinel
Guy Decomble 'Petite Feuille', the French teacher
Georges Flamant Mr. Bigey
Patrick Auffay René
Daniel Couturier Betrand Mauricet
Robert Beauvais Director of the school
Pierre Repp The English Teacher
François Truffaut Man in Funfair (uncredited)

گالری تصاویر و ویدئو


The 400 Blows 1959
1
The 400 Blows 1959
2
The 400 Blows 1959
3
The 400 Blows 1959
4
The 400 Blows 1959
5
The 400 Blows 1959
6
The 400 Blows 1959
7
The 400 Blows 1959
8
The 400 Blows (1959) Spinning Ride
The 400 Blows (1959) In the Class
The 400 Blows (1959) Kids in Truffaut film
The 400 Blows (1959) Physical Coach
The 400 Blows (1959) Speaking with Therapist
The 400 Blows (1959) Scape Final Scene
The 400 Blows 1959
The 400 Blows 1959
The 400 Blows 1959
The 400 Blows 1959
The 400 Blows 1959
The 400 Blows 1959
The 400 Blows 1959
The 400 Blows 1959
1/6
2/6
3/6
4/6
5/6
6/6

نقد فیلم چهارصد ضربه

فیلم چهارصد ضربه (The 400 Blows) ساخته فرانسوا تروفو از جمله نمونه های برجسته موج نوی سینمای فرانسه است. عبارت چهارصد ضربه ترجمه تحت اللفظی نام فرانسوی فیلم (Les quatre cents coups) است که به شکل اصطلاحی به ایجاد دردسر و مشکل اطلاق می شود. فیلم چهارصد ضربه (The 400 Blows) در طول تاریخ سینما نوعی انقلاب و ابداع محسوب می شود. این ابداع در نوع ساخت فیلم، استفاده از مکان ها، بازیگران و ابزار ارزان قیمت و خارج از استودیوی های مشهور سینمایی نمود پیدا می کند. اما در اینجا به این مسائل و همچنین اهمیت و تاثیر فیلم بر روی دیگر فیلم ها نظر نمی کنیم و به جای آن بر روی خود فیلم (The 400 Blows) تمرکز می کنیم.

اولین نکته ای که باید در مورد فیلم چهارصد ضربه (The 400 Blows) مورد بررسی قرار بگیرد پویایی و روایتگری دوربین تروفو است. در واقع دوربین بین فضاهای باز حرکت می کند و گویی سوژه ها را انتخاب می کند. این امر مستلزم استفاده از شات های باز و حرکت های غیرطبیعی دوربین است. به عنوان مثال حرکت دوربین در حیات مدرسه و مهمتر از آن در به تصویر کشیدن مناظر دیدنی شهر پاریس در ابتدای فیلم نشانگر این امر است. علاوه بر این نکته می توان گفت فیلم چهارصد ضربه (The 400 Blows) سرشار از سکانس های خاطره انگیزی است که حاکی از نبوغ هنری تروفو است. به عنوان مثال می توان به سکانسی اشاره کرد که به صورت لانگ شات از بالای ساختمان های شهر پاریس گرفته می شود که در آن مربی ورزش مدرسه با بچه های کلاس شروع به دویدن در شهر می کند ولی بچه ها اندک اندک از پشت او فرار می کنند. مربی ساده لوح که فکر می کند دانش آموزان به دنبال او در حال ورزش هستند، در انتهای مسیر تعداد کمی دانش آموز به همراه دارد و همچنان از این مساله غافل است. ساده لوحی مربی و شرارت دانش آموزان از نوع لباس آنها نیز مشخص است. در حالی که مربی لباس های مناسب ورزش پوشیده است، بچه ها همگی به وضوح برای ورزش آماده نیستند و لباس های رسمی مدرسه را پوشیده اند. این احتمالا بدان معنا است که غفلت مربی چندان هم ناشی از ساده لوحی نیست و او از این شیطنت بچه ها مطلع است. سکانس دیگری که نظر ما را به خود جلب می کند، سکانس صحبت آنتونی با روانپزشک کانون اصلاح و تربیت است. در ادامه خواهیم گفت که برای این بخش دیالوگ ثابتی وجود نداشته و لئو از بداهه گویی های خود نیز استفاده کرده است. اما مهمتر از آن نگاه مستقیم آنتونی در دوربین و عدم اهمیت پزشک است. آنتونی بیننده را مخاطب قرار می دهد و از او می خواهد که قضاوت خود را در بخش پایانی فیلم انجام دهد. نگاه مستقیم به دوربین که گاهی به شکستن دیوار چهارم خوانده می شود، باعث به جریان درآمدن احساسات در تماشاچی می شود. آیا دزدی از مادربزرگ کار درستی است؟ پس چرا ما نسبت به آنتونی حس بدی نداریم؟ و در نهایت سکانس پایانی فیلم که در طول تاریخ سینما شهرت بسیاری دارد. آنتونی (نقش اول فیلم) از کانون اصلاح و تربیت می گریزد و به سوی دریا می رود. در انتهای مسیر آنتونی رو به دوربین می کند و دوربین با یک شات روی صورت بهت زده و گیج او فریز می شود. این سکانس علاوه بر جزئیات فرمی، از لحاظ محتوایی ایهام بسیاری دارد و منتقدان مختلف تحلیل های مختلفی از آن ارائه داده اند. یکی از این تعبیرها آن است که آنتونی به سوی انتهای دنیایش (جایی که زمین پایان می پذیرد و دریا شروع می شود) می دود و آزادی گم کرده اش را طلب می کند. اما نگاه متعجب او حاکی از باز بودن داستان و آینده نامشخص این نوجوان بزهکار و گمراه است.

با وجود اینکه فیلم چهارصد ضربه (The 400 Blows) به شدت مورد استقبال منتقدین قرار گرفته است و در بین 250 فیلم برتر سایت imdb قرار دارد، اما منطق داستان خطی نیست و در برخی اوقات ارتباط با آن دشوار است. نمی توان منکر سکانس های بی نظیر و فضای گرم و صمیمی فیلم شد، اما آنچه مورد نظر ما است، یکپارچگی این سکانس ها در قالب یک داستان کامل است. گاهی به نظر می رسد بیننده مجموعه گسسته ای از سکانس های هنرمندانه را تماشا می کند که ارتباط آنها تنها توسط شخصیت های واحد حفظ می شود. به همین خاطر داستان جریان عادی خود را طی نمی کند. گاهی اوقات رفتارهای والدین آنتونی، معلم مدرسه، خود آنتونی و یا حتی رفتار رنه (دوست آنتونی) منطقی به نظر نمی رسد. شاید بتوان برای همه آنها توجیهی ارائه کرد. مثلا اینکه پدر رنه نسبت به دود سیگار رفتار تندی نشان نداد، حاکی از بی توجهی او به خانواده اش بود. اینکه آنتونی به راحتی و بدون پیش زمینه به فکر فرار افتاد، به خاطر تنش ها و بی توجهی های والدینش در منزل بود، اینکه معلم مدرسه اینقدر بیرحمانه و منحصر به فرد آنتونی را توبیخ می کند، همگی نشان از بدشانسی او است و الی آخر. اما همه این توجیهات در یک فیلم خوب، با شخصیت سازی و زمینه سازی های بیشتر صورت می پذیرد. همچنین درک این نکته دشوار است که چطور والدین آنتونی بلافاصله پس از خرابکاری او در آتش زدن پرده خانه، به فکر رفتن به سینما و رقم زدن شبی دلنشین می افتند. به نظر می رسد بسیاری از منتقدین اهمیت تاریخی فیلم را بر نقد محتوای فیلم رجحان داده اند. آنها معتقدند این فیلم (The 400 Blows) مرز فیلمسازی مدرن و سنتی است، اولین فیلم تروفو نشانگر موج نوی فیلمسازی در فرانسه است، جایی است که فیلمساز همانند یک نویسنده فیلمش را می نویسد. اما برخی منتقدان سینما اعتراف می کنند که نمی دانند چرا این فیلم اینقدر تاثیرگذار و پویا است، آنها تنها چنین چیزی را حس می کنند. ما معتقدیم حس آنها درست است، و همین حس اختلاف روایت تروفو با فیلم های دیگر است.

مهمتر از هر شخصیت دیگری در فیلم چهارصد ضربه (The 400 Blows) شخصیت آنتونی با بازی ژان‌پیر لئو است. لئو در نوجوانی اولین بازی خود را در این فیلم و در کنار تروفو تجربه می کند اما موفقیت آنها در فیلم های بعدی و حول همین شخصیت ادامه پیدا می کند. فیلم های «بوسه های دزدیده» در سال 1968، «روز برای شب» در سال 1973 و «عشق در حال دویدن» در سال 1979 بهترین نمونه های همکاری این زوج هنرمند است. لئو در فیلم چهارصد ضربه سردی منحصر به فردی از خود به نمایش می گذارد که با شخصیت آنتونی کاملا سازگار است. خصوصا در صحنه های بازداشتگاه هنگامی که آنتونی در کنار جانیان و خلافکاران حرفه ای قرار می گیرد، بازی او کاملا خونسردانه و آرام است. چهره او حاکی از آرامشی ناامیدانه و غافل از آینده است. در عین حال او دیالوگ ها را به نحوی بیان می کند که سرسختی و لجاجت او را به خوبی نشان می دهد. این بازی خوب داوران جشنواره بافتا را قانع کرد که لئو می تواند یکی از پدیده های بازیگری در سال های آینده باشد، اتفاقی که در واقع افتاد اما او موفق به کسب جایزه بافتا نشد. یکی از ویژگی های انتخاب بازیگران در فیلم های موج نوی فرانسه استفاده از آشنایان و مردم عادی به عنوان بازیگران ارزان قیمت است. در این فیلم به عنوان نمونه بارز موج نو، از افراد شاخصی همچون ژان لوک گدار (Jean-Luc Godard) (صدای او در فیلم است)، ژاک دمی (Jacques Demy) (افسر پلیس) و ژان (Jean Douchet) (عاشق مادر آنتونی) که اطرافیان تروفو محسوب می شوند، استفاده شده است. خود تروفو نیز در صحنه بازی چرخش گریز از مرکز ظاهر می شود.

یکی از نکات جالب توجه در داستان چهارصد ضربه (The 400 Blows) واقعگرا بودن آن است. به عنوان مثال مادر آنتونی به راحتی می پذیرد که او در کانون اصلاح و تربیت بزرگ شود، در حالی که در اغلب فیلم ها مادرهای دلسوز و از خود گذشته به تصویر کشیده می شوند. واقعیت آن است که مادر آنتونی به این نتیجه رسیده که تغییر رفتار آنتونی از عهده او خارج است، به همین دلیل او زندگی شخصی اش را به آینده فرزندش ترجیح می دهد. این واقعیت تلخ است، اما احتمالا از شیرینی مصنوعی دلنشین تر است. از سوی دیگر تصمیمات اشتباه آنتونی با چاشنی معصومیتش همراه است. او دزدی می کند، اما وقتی از فروش ماشین تحریر ناامید می شود، تصمیم می گیرد آن را به محل اصلی اش بازگرداند. در واقع همین معصومیت است که بیننده را با او همراه می کند و برای او ترحم می کند. در مجموع باید بپذیریم که اگر این فیلم ابتدای موج نوی فرانسه است، فیلمنامه نویسی اش عین ساخت فیلم است و فیلمساز همان فیلمنامه نویس است. در واقع ما با یک داستان مکتوب روبرو نیستیم که به تصویر کشیده شده است، بلکه با مجموعه ای از تصورات کارگردان یا عکس العمل های شخصیت ها روبروییم که به شکل بصری روایت می شود. به عنوان مثال گفته شده است در صحنه ای که آنتونی به پرسش های روانکاو کانون اصلاح و تربیت پاسخ می گوید، هیچ دیالوگ از پیش نوشته ای وجود ندارد و به خاطر همبن بداهه گویی نوعی لبخند عصبی بر چهره آنتونی ظاهر است. در ابتدای این متن ادعا کردیم یکپارچگی داستان در برخی موارد از دست می رود، این نیز به خاطر عدم وجود یک فیلمنامه منسجم و مکتوب است. غم و شادی آنتونی روایت می شود، اما کارگردان دغدغه آن را ندارد که این لحظات را به شکلی منطقی در کنار یکدیگر بچیند. شاید بتوان گفت زندگی واقعی نیز به همین شکل است. خوبی ها و بدی ها اغلب بدون روالی منطقی پشت سر یکدیگر ردیف شده اند و روایت واقعی از آنها باید همین بی منطقی را داشته باشد.

نقاط قوت:

  • کارگردانی
  • بازیگری

نقاط ضعف:

منطق داستانی

دیالوگ های ماندگار

  • The French teacher: Poor France will be in sorry shape in ten years!
  • Antoine: I need some money for lunch, dad. Only 1,000 Francs.
    Father: Therefore you hope for 500. Therefore you need 300. Here's 100.
  • English Teacher: Last and simple question. Where is the father?
    Rene: Ze fazer...
    English Teacher: No. The father.
    Rene: Ze fazer.
    English Teacher: No, the tip of the tongue between the teeth. As if you had a lisp. Father.
    Rene: Fazer.
    English Teacher: No.
    Rene: But I can't, sir. Not everybody has a tongue like yours
  • French Teacher: Doinel, if your paper is first today, it's because I've decided to give the results beginning with the worst.

جوایز

عنوان جایزه برنده کاندید
اسکار (1960) بهترین فیلمنامه
François Truffaut, Marcel Moussy
BAFTA (1961) بهترین فیلم از هر منبعی
François Truffaut
پدیده بازیگری در نقش اصلی
Jean-Pierre Léaud
جشنواره کن (1959) بهترین کارگردان
François Truffaut
جایزه نهاد بین المللی کاتولیک در سینما و رسانه های صوتی/تصویری
François Truffaut
نخل طلا
François Truffaut
جوایز دیگر 5 جایزه 1 نامزدی

نظرات

پوستر فیلم «چهارصد ضربه» اثر فرانسوا تروفو The 400 Blows قابلیت پخش عمومی : بله
مشاهده پرونده مربوطه